سفارش تبلیغ
صبا ویژن
(سه شنبه 103 اردیبهشت 11 ساعت 8:31 صبح )
بپرس و خودداری مکن و شرم مدار که این دانش را نه متکبّر و نه کمرو فرا نمی گیرند . [امام باقر علیه السلام ـ در پاسخ به پرسشهای ابو اسحاق لیثی ـ]

پایگاه اطلاع رسانی مباشری

Powerd by: Parsiblog ® team. ©2006

خوش آن دمی که بهاران قرارمان باشد

ظهور مهدی زهرا بهارمان باشد …

عیدتان مبارک باد 

—–

چون لاله به نوروز قدح گیر به دست / با آن گل نرگسی گرت رخصت هست

می‌کوش به خدمتش که آن نوح نجات / بر اوج فراز می‌برد ذره پست

عید تان مبارک باد

—–

دلتان به نور لطف خدا منور، مشام جانتان به شمیم بهارمعطر

لطف روزگار برایامتان مقرر، نوروزتان با شادی وصفا

—–

بی تو اینجا همه در حبس ابد، تبعیدند

سالها، هجری و شمسی همه بی خورشیدند

سیرتقویم جلالی به جمال توخوش است

فصلها راهمه با فاصله ات سنجیدند

توبیایی همه ساعتها، ثانیه ها

از همین روز همین لحظه همین دم عیدند

اللهم عجل لولیک الفرج

—–

امیدوارم عید با شکوفه هایش، بهار با گلهایش

و سال نو با امیدهایش بر تو ای عزیزترین مبارک باشد …

—–

بر چهره گل نسیم نوروز خوش است / در صحن چمن روی دل‌افروز خوش است

از دی مهراس، چون بهار آمدنی است / و ایام ظهور آن ستم سوز خوش است!

عید تان مبارک باد

—–

عید است ولی بدون او غم داریم

عاشق شده ایم و عشق را کم داریم

ای کاش که این عید ظهورش برسد

این گونه هزار عید با هم داریم

اللهم عجل لولیک الفرج

سال نو مبارک

—–

خداوندا، نمیدانم چه تقدیری مرا فرموده ای اما

برای دوستان من عطا فرما:

هزار و سیصد و نود و یک امید

هزار و سیصد و نود و یک بهروزی

هزار و سیصد و نود و یک لبخند زیبا

سال نو بر شما و خانواده محترمتان مبارک باد

—–

آمد بهار و گل رخ من در سفر هنوز

خندید و ابر چشم من از گریه تر هنوز

آمد درخت گل به بر امّا چه فایده؟

کان سرو گلعزار نیامد به بر هنوز

اللهم عجّل لولیک الفرج

—–

دلت شاد و لبت خندان بماند

برایت عمرجاویدان بماند

خدارا میدهم سوگند برعشق

هرآن خواهی برایت آن بماند

بپایت ثروتی افزون بریزد

که چشم دشمنت حیران بماند

تنت سالم سرایت سبز باشد

برایت زندگی آسان بماند

تمام فصل سالت عید باشد

چراغ خانه ات تابان بماند

سال نو مبارک

—–

صدمبارک به تو آن عیدکه فردا باشد / نـوروز نـوید وصـل دلـها بـاشـد

امـیـد که با فضل خداوند جـلـیّ / سـال فـرج مـهـدی زهـرا باشـد

سال نو بر شما مبارک باد

—–

سرخوش آن عیدی که آن بانی نور / ازکنار کعبه بنماید ظهور

قلبها را مهر هم عهدی زند / از حرم بانک انا المهدی زند …

عیدتان مبارک باد

—–

سال خود را با بهترین 7سین آغاز کنید:

سلام قولا” من رب الرحیم

سلام علئ موسى و هارون

سلام علئ ابراهیم

سلام علئ نوح فى العالمین

سلام علئ المرسلین

سلام علئ إلیاسین

سلام هی حتى مطلع الفجر

—–

روزها نو نشده کهنه تر از دیروز است / گر کُند یوسف زهرا نظری، نوروز است

لحظه ها در تپش تاب وتب آمدنش / آسمان چشم به راه قدمش هر روز است

اللهم عجل لولیک الفرج

—–

خودت گفتی وعده در بهار است

بهار آمد دلم در انتظار است

بهار هر کسی عید است و نوروز

بهار عاشقان دیدار یار است

اللهم عجل لولیک الفرج

—–

عید نوروز را به گلهای یاس بهشت آرزوهایم

پدر و مادر عزیزم که عطرشان پایدار ومهرشان ستودنی است تبریک می گویم

سال نو بر شما مبارک باد …

—–

گل ها همه با اذن تو برخاسته اند

از بهر ظهور تو خود آراسته اند

مردم همه در لحظه ی تحویل، بی شک

اوّل فرج تو از خدا خواسته اند …

—–

ان شاءالله امسال یه کاری کنیم وقتی تقویم سال بعد را باز می کنیم

یه تعطیلی رسمی دیگه بهش اضافه شده باشه:

اولین سالگرد ظهور حضرت مهدی (علیه السّلام) – تعطیل

—–

بهار، همه طراوتش را مدیون یک گل است:

گل زیبای نرگس …

عید مبارک

—–

چهار دعای برتر، لحظه ی تحویل سال:

اوّل دعا برای ظهور آن بی مثال

دوم تمام ملت بی ضرر و بی ملال

سوم رسیدن ما به قله های کمال

چارم تمام جیب ها پر از پول، امّا حلال …

—–

گل همیشه بهارم این بهار هم رفت و نیامدی!

عزیزم بیش از پیش دعایت می کنم و منتظرت هستم .

تو هم به جان مادرت، دعا کن فصل بعد فصل وصل باشد …

—–

امام صادق (علیه السلام):

نوروز روزی است که در آن قائم ما اهل بیت ظهور کند.

—–

آنان که هر روز تدارک اردوی آسمانی می بینند، پر شکوه ترین “اوقات فراغت” را دارند.

پرشکوه ترین تعطیلات نصیبتان باد…

—–

پروردگارا! تقدیر دوستان را در سال تازه به‌گونه‌ای

قرار ده که در پایان سال، از گذشته خود افسوس نخورند …

—–

عید حقیقی را آنان درک می کنند که با یک چشم بر گذشته بگریند

و با چشم دیگر به آینده لبخند بزنند …

—–

گل ها و سبزه ها پیامبرانی هستند که در بهار مبعوث می شوند

تا بهار ناگزیر قیامت را امضا کنند.

—–

خانه تکانی، رسم قدیمی همه منتظران بهار است

خانه تکانی دل را برای رسیدن بهار دلها، مهدی زهرا فراموش نکنیم …

—–

مُدّعی گوید که با یک گل نمی گردد بهار

من گلی دارم که عالم را گلستان می کند

گل من را بهاری بی خزان است

گل من مهدی صاحب زمان است

اللهم عجّل لولیک الفرج

—–

آمد بهار و گل رخ من در سفر هنوز

خندید و ابر چشم من از گریه تر هنوز

آمد درخت گل به بر امّا چه فایده؟

کان سرو گلعزار نیامد به بر هنوز

اللهم عجّل لولیک الفرج



  • کلمات کلیدی :
  • » موسی مباشری
    »» نظرات دیگران ( نظر)

    امربه معروف ونهی از منکر

    سوال: آیا می توان پدر و مادر خود را امر به معروف و نهی از منکر کرد؟

    توضیح مطلب این است که:اولا همه ی افراد بشر در مسیر رشد و کمال هستند و شناخت معروف ها گام اولیه هستند برای عمل. همچنین شناخت منکرها و آنچه مورد نهی الهی است نیز امری ضروری و مقدمه است تا انسان آن ها را ترک نماید. در قرآن کریم و منابع حدیث مسئله ی امر به معروف و نهی از منکر بسیار مورد سفارش و ستایش قرار گرفته است که به مواردی از آن اشاره می شود:

    وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ال عمران 104

    وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ یُطِیعُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُولئِکَ سَیَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ ال عمران-114

    امیرمومنان علی علیه السلام فرمودند: خُلُقِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ- وَ إِنَّهُمَا لَا یُقَرِّبَانِ مِنْ أَجَلٍ- وَ لَا یَنْقُصَانِ مِنْ رِزْق (خطبه 155)امر به معروف و نهى از منکر دو خلق از اخلاق خداوند سبحان است، اینها نه اجل کسى را نزدیک مى‏کنند و نه از روزى کسى مى‏کاهندفَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ لَمْ یَلْعَنِ الْقَرْنَ الْمَاضِیَ بَیْنَ أَیْدِیکُمْ- إِلَّا لِتَرْکِهِمُ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ- فَلَعَنَ اللَّهُ السُّفَهَاءَ لِرُکُوبِ الْمَعَاصِی وَ الْحُلَمَاءَ لِتَرْکِ التَّنَاهِی أَلَا وَ قَدْ قَطَعْتُمْ قَیْدَ الْإِسْلَامِ- وَ عَطَّلْتُمْ حُدُودَهُ وَ أَمَتُّمْ أَحْکَامَهُ ( خطبه قاصعه- 190)

    خداوند مردم قرون پیشین را از رحمت خود دور نکرد، مگر به علت این که امر به معروف و نهى از منکر را ترک کردند، خداوند افراد سفیه را به سبب گناه و خردمندان را به دلیل ترک نهى از منکر از رحمت خود بدور داشت، آگاه باشید که شما پایبندى به اسلام را از خود قطع کرده‏اید و حدود و قوانین اسلام را به تعطیل کشانده و احکام الهى را از بین برده‏اید

    این جمله هشدارى است به مردم که لعنت خدا بر ملتهاى پیش از اسلام در برابر گناه ترک امر به معروف و نهى از منکر آنها بود، و این که سفها و نابخردان آنها ملعونند به این سبب که مرتکب گناه مى‏شدند، و اما این که خردمندان و دانشمندانشان مورد لعنت واقع شدند به این علت بود که مفاسدى را که از دیگران مشاهده مى‏کردند زشت نشمرده و مانع نمى‏شدند چنان که خداوند در قرآن مى‏فرماید: «لُعِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ بَنِی إِسْرائِیلَ عَلى‏ لِسانِ داوُدَ وَ عِیسَى ابْنِ مَرْیَمَ، ذلِکَ بِما عَصَوْا وَ کانُوا یَعْتَدُونَ کانُوا لا یَتَناهَوْنَ عَنْ مُنکَرٍ فَعَلُوه»

    اینک پس از بازبینی و تامل اجمالی بر اهمیت و جایگاه امر به معروف و نهی از منکر لازم است به سوال مورد نطر پرداخت.با نگاه کلی بر فرهنگ قرآن درباره ی پدر و مادر در آیات متعدد , پی می بریم که , اراده و خواست خداوند بر آن قرار گرفته است که ایشان دارای شانی والا و جایگاهی بلند مرتبه باشند. در چهار مورد از آیات خداوند پس از دعوت به ترک شرک و اجتناب از آن مستقیما سفارش نسبت به تکریم والدین نموده است. در جای دیگر فرموده است چنان خاضع و فروتن باش دربرابر ایشان که حتی کلمه ی اف را بر زبان نرانی و ایشان را از خویش مرنجان. در ادامه ی همین آیه(سوره ی عنکبوت) دستور فرموده که آنچنان افتاده و فروتن در برابر ایشان باش که گویا زیر دست پای ایشان هستی. به تعبیری می توان گفت که خداوند انسان را تکریم نموده و اجازه ی خوار بودن را به او نداده است اما در برابر والدین استثنایی قادل شده و فرمود: واخفض لهما جناح الذل. آنچه بیان گردید حد و مرز و یا حدود خط قرمز خداوند در امر پدر و مادر می باشد.

     حال مطلب تقریبا روشن می گردد؛ انسان که موظف است و امر الهی برایش صادر شده است که در برابر والدین این چنین باشد, در مرتبه ی امر به معروف و نهی از منکر لازم است نهایت دقت و توجه و تدبیر را بکار برد و از سخن نرم و لطیف در برابر ایشان خارج نگردد. چرا که آزردن ایشان خود گناهی عظیم و از معاصی کبیره بشمار می آید. با این وصف, اگر نهی از منکر والدین مستلزم چنین تبعاتی باشد بر انسان لازم است که جانب احتیاط را در پیش گیرد و از وادی حد قرمز الهی خارج نگردد. و این وظیفه بر عهده ی افرادی بغیر از فرزند خواهد بود.

    برای وضوح بیشتر مطلب, دعای امام زین العابدین در صحیفه (دعای 24) بسیار روشنگر است. آنجا که فرمودند: پروردگارا چنان کن که از هیبت و شکوه پدر و مادرم مانند پادشاهی خشمگین بترسم.حضرت شرطی برای چگونگی پدر و مادر قید نکرده اند ؛ بلکه وظیفه ی همگان را در هر موقعیت و پست عالی و مناصب که باشند مشخص نموده اند.

    در فراز دیگر فرمودند: پروردگارا صدایم را در برابر ایشان آهسته و سخنم را خوشایند و رفتارم را نسبت به آنان نرم کن. و دلم را نسبت به آنان مهربان کرده و مرا با آنان رفیق و برایشان دلسوز قرار بده .پروردگارا اگر پدر و مادرم در گفتار با من زیاده روی کرده اند, یا حق مرا تباه ساخته اند یا در وظیفه ی خود نسبت به من کوتاهی کرده اند , پس من همه را به ایشان بخشیدم و بدین وسیله به ایشان احسان نمودم و از تو می خواهم که بار عواقب و گرفتاریها ی آن را از دوش آنان برداری .... زیرا که حق آنها بر من واجب تر و احسان و نیکی ایشان نسبت به من پیشتر و نعمتشان بر من بیشتر از آن است که بخواهم ایشان را به عدالت قصاص کرده یا مقابله ی به مثل نمایم.

    در فراز دیگر فرمودند: پروردگارا یاد آنها را بعد از نمازهایم و در هر وقتی از اوقات شبم و هر ساعتی از ساعات روزم از یاد مبر. از این فرازها برداشت می شود که اگر انسان توان بازداشتن والدین را از خطاهایی که احتمالا انجام می دهند و خود متوجه نیستند ندارد, تکلیف دیگری بر عهده دارد و آن دعا کردن برای ایشان و طلب نورانیت و بصیرت برای ایشان از خداوند متعال است. چرا که بهر حال نهی از منکر خود نوعی مبارزه است و اگر انسان برای والدین خود بخواهد اجرا کند احتمال خروج از امر الهی و شکستن حریم ایشان وجود دارد. هو الحکیم.(ن)



  • کلمات کلیدی :
  • » موسی مباشری
    »» نظرات دیگران ( نظر)

    آداب اسلامی نوروزی

       از آداب مهم نوروز طهارت و پاکیزگی است که در اسلام به آن بسیار اهمیت داده است . امام صادق(ع) به معلی بن خنیس تعلیم دادند(( که چون نوروز شود؛ غسل کن و پاکیزه ترین جامه های خویش را بپوش و با بهترین بوهای خوش، خود را خوش بو گردان و در آن روز روزه بدار. پس چون از نماز پیشین و پسین و نافله های آن فارغ شوی ، چهار رکعت نماز بگذار یعنی هر دو رکعت به یک سلام. و در رکعت اول بعد از حمد ده مرتبه سوره ان انزلنا بخوان و در رکعت دوم بعد از حمد ده مرتبه سوره قل یا ایها الکافرین ، در رکعت سوم بعد از حمد ده مرتبه سوره توحید و در رکعت چهارم بعد از حمد ده مرتبه سوره فلق و ناس بخوان و به سجده ی شکر برو.))                                       

      شاید خواندن سوره قدر در این نماز اشاره به نزول برکات وخواندن معوذتین اشاره به درخواست رفع انواع بدی ها باشد.

       از دیگر اعمال عید نوروز صله رحیم و دیدار با دوستان است که از سوی اسلام و امامان در روایات و احکام اسلامی مورد توجه قرار گرفته است؛ امام باقر(ع) می فرمایند : ارتباط با خویشان، اعمال را پاکیزه می کند، دارایی ها را افزایش و بلاها را دور می کند و مرگ آدمی را به تأخیر می اندازد.

       از دیگر اعمال عید نوروز برقراری ارتباط خالصانه با خالق هستی و تقاضای تغییر در رفتار و گفتار و تمام احوال با دعای تحویل سال می باشد. بسم الله الرحمن الرحیم: یا مقلب القلوب و الابصار ، یا مدبر الیل و النّهار ، یا محول الحول و الاحوال ، حَوّل حالنا الی احسن الحال.

    فقهای بزرگوار اسلام به پیروی از اخبار و احادیث روزه گرفتن در روز عید نوروز را مستحب پسندیده دانسته اند؛همچنین عموم فقها غسل کردن در نوروز را مستحب و ممدوح شمرده اند.

       از دیگر اعمال خواندن و تکرار ذکر یا ذالجلال و الاکرام می باشد.

    از اعمال مهم این روز قرائت هفت سین قرآن است که شامل 7 آیه از قرآن می باشد که با واژه ی سلام آغاز می شود که عبارتند از :

    سلام علی آل ابراهیم ( سوره صافات آیه 109 )- سلام قولاً من رب الرحیم ( سوره یس آیه 58 )

    سلام علی آل یاسین ( سوره صافات آیه 130 )– سلام علی موسی و هارون ( سوره صافات آیه 120)

    سلام علی نوح فی العالمین ( سوره صافات آیه 79 )- سلام علیکم طبتم فادخلوها خالدین  (سوره زمر آیه 73)

    سلام علیکم بما صبرتم ( سوره رعد آیه 24 )

       البته برخی از مومنان 7 آیه یاد شده را در قدح چینی نوشته و با آب باران شستشو می دهند و هنگام سال تحویل از آن می نوشند.



  • کلمات کلیدی :
  • » موسی مباشری
    »» نظرات دیگران ( نظر)

     

    مهفوم عید در فرهنگ اسلامی

    واژه عید در اصل از فعل عاد (عود) یعود اشتقاق یافته است. معانى مختلفى براى آن ذکر کرده‏اند، از جمله: «خوى گرفته‏»، «هر چه باز آید ،از اندوه و بیمارى و غم و اندیشه و مانند آن‏ » ، « روز فراهم آمدن قوم‏» ، «هر روز که در آن ، انجمن یا تذکار فضیلت مند یا حادثه بزرگى باشد»، گویند از آن رو به این نام خوانده شده است که هر سال شادى نوینى باز آرد. (1)

    ابن منظورچنین می گوید که برخىمعتقدند ، اصل واژه عید از «عادة‏» است، زیرا آنان (قوم)، بر جمع آمدن در آن روز، عادت کرده‏اند. (2)

    به گفته ازهرى: عید در نزد عرب، زمانى است که در آن شادى ‏ها  یا اندوه‏ها، باز مى‏گردد و تکرار مى‏شود. ابن اعرابى آن را منحصر به شادى‏ها دانسته است. (4)

    واژه عید تنها یک بار در قرآن به کار رفته است :

    اللّهُمَّ رَبَّنا اَنزِل عَلَینا مائِدَةَ منَ السَّماء تَکون لنا عیداً لاوَّلنا وآخرنا و آیة ً منک...(سورة مائده / آیه 114) در تفسیر نمونه ذیل این آیه گفته شده است: «عید در لغت،از ماده عود به معنى بازگشت است ، و لذا به روزهایى که مشکلات از قوم و جمعیتى بر طرف مى‏شود و بازگشت ‏به پیروزیها و راحتى‏هاى نخستین مى‏کند عید گفته مى‏شود، و دراعیاد اسلامى به مناسبت اینکه در پرتو اطاعت‏ یک ماه مبارک رمضان و یا انجام فریضه بزرگ حج، صفا و پاکى فطرى نخستین به روح و جان باز مى‏گردد و آلودگى‏های خلاف فطرت از میان مى‏رود، عید گفته شده است و از آنجا که روز نزول مائده روز بازگشت ‏به پیروزى و پاکى و ایمان به خدا بوده است‏ حضرت مسیح (ع) آن را عید نامیده و همانطور که در روایات وارد شده ، نزول مائده در روز یکشنبه بود و شاید یکى از علل احترام روز یکشنبه در نظر مسیحیان نیز همین بوده است. اگرچه در روایتى که از على(ع) نقل شده مى‏خوانیم «و کل یوم لا یعصى الله فیه فهو یوم عید» . هر روز که در آن معصیت‏ خدا نشود روز عید است‏» نیز اشاره به همین موضوع است، زیرا روز ترک گناه، روز پیروزى و پاکى و بازگشت ‏به فطرت نخستین است.»(3)

    در روایات معصومین(ع) نیز بارها به این موضوع اشاره شده است، چنان که گذشت ، امیر المومنین على (ع) فرموده اند هر روزى که در آن معصیت و گناه نشود، روز عید است.

    از سوید بن غفله نقل شده است که گفت: در روز عید بر امیر المؤمنین على(ع) وارد شدم و دیدم که نزد او نان گندم و خطیفه (خوراکی ازآرد وشیر)و ملبنة( غذا یا حلوایی که با شیر تهیه می شود )است. پس به آن حضرت عرض کردم روز عید و خطیفه ؟!.

    پس از آن حضرت فرمود:"انما هذا عید من غفرله "، این عید کسى است که آمرزیده شده است.(4)

    و نیز در یکى از اعیاد، آن حضرت فرمود: «انما هو عید لمن قبل الله صیامه، و شکر قیامه، و کل یوم لا یعصى الله فیه فهو یوم عید»، «امروز تنها عید کسى است که خداوند روزه‏اش را پذیرفته و عبادتش را سپاس گزارده است ، هر روز که خداوند مورد نافرمانى قرار نگیرد، عید راستین است.»

    در روایات اسلامى براى اعیاد، به ویژه اعیاد مذهبى از جمله عید فطر، آداب و رسوم خاصىاز جانب معصومین توصیه شده است.

    «زینوا اعیادکم بالتکبیر» عیدهاى خودتان را با تکبیر زینت ‏بخشید.

    «زینوا العیدین بالتهلیل و التکبیر و التحمید و التقدیس‏» عید فطر و قربان را با گفتن ذکر لا اله الا الله، الله اکبر، الحمد لله و سبحان الله، زینت ‏بخشید.

     

    عید ، زمان نو شدن و پاک شدن از گناهان است و نوروز زنده شدن و برپاشدن  دوباره هستی ...

     

    نوروزتان سرشاراز طراوت وشادکامی

    پى‏نوشت‏ها:

    1- دهخدا، ذیل عید، زبیدى  تاج العروس،ج 8 ، صص 439- 438

    2- ابن منظور، لسان العرب، 3/319

    3- تفسیر نمونه، ج 5 ، ص131

     4- مجلسى، بحار الانوار، ج40 ،ص 73



  • کلمات کلیدی :
  • » موسی مباشری
    »» نظرات دیگران ( نظر)

     این حرفها(نامه) خطاب به مالک‏اشترِ بزرگوار است و مى‏بینید که حرفهاى درشت و تلخى هم در آن وجود دارد. حضرت نصیحت‏هاى خیلى تلخى مى‏کنند که اگر کسى این‏طور ما را نصیحت کند، یک‏ذره به ما برمى‏خورد. مالک‏اشتر کسى است که حضرت در فرمان دیگرى او را این‏طور معرفى مى‏کنند: «فانه ممن لا یخاف وهنه»؛ کسى است که گمان سستىِ او نمى‏رود. «و لا سقطته»؛ کوتاهى در کارها به او گمان برده نمى‏شود.«ولا بطؤه عما الاسراع الیه احزم»؛ کندىِ او در کارهایى که شتاب مطلوب است، مطلقاً گمان کسى را برنمى‏انگیزد. «و لا اسراعه الى ما البطء عنه امثل»؛ عجله و شتابزدگى او هم نسبت به کارهایى که آرامش و تأنّى در آن مطلوب است، گمان کسى را برنمى‏انگیزد. یعنى انسانى است که هم مراقب خود است و هم حکیم و داناست؛ یعنى نه در جایى که باید شتابزدگى نکند، شتابزدگى مى‏کند؛ نه آن جاهایى که باید با سرعت حرکت کند، کوتاهى مى‏کند. حضرت در فرمان خود به دو امیر از امراى جیش در صفین، مالک‏اشتر را این‏گونه معرفى مى‏کنند.و اما آنچه ما از کلمات حضرت در این نامه انتخاب کردیم، چند جمله است: یک جمله این است که حضرت مى‏فرمایند «و لا تقولن انى مؤمر آمر فاطاع»؛ این‏طور نباشد که تو بگویى چون در این کار به من مسؤولیت سپرده شد، من باید دستور بدهم و دیگران از من اطاعت کنند. «لا تقولن» یعنى با تأکید و مبالغه مى‏گوید مبادا چنین فکرى بکنى و چنین حرفى بزنى. این روحیه که من این‏جا چون مسؤولیتى دارم، باید بگویم و دیگران بى‏چون و چرا حرف من را گوش کنند، «ادغال فى القلب» است؛ دل تو را فاسد مى‏کند.«و منهکة للدین». منهکه، یعنى ضعیف‏کننده‏ى روح دین، دیندارى و ایمان انسان. «و تقرب من الغیر» این حالت، تغییرات ناخواسته را نزدیک مى‏کند. اعجاب به نفس و غرور و این‏که در مسؤولیتى که من هستم، کسى نباید روى حرف من حرف بزند، از آن چیزهایى است که تغییر را نزدیک مى‏کند؛ تغییراتى که براى انسان نامطلوب است؛ تغییرات زمانه که آدم نمى‏خواهد پیش بیاید؛ یعنى مُلک و دولت و اقتدار و توانایى و فرصتهاى خدمت را از انسان مى‏گیرد.«و لا تقولن انى مؤمر آمر فاطاع»؛ این‏طور نباشد که تو بگویى چون در این کار به من مسؤولیت سپرده شد، من باید دستور بدهم و دیگران از من اطاعت کنندیک جمله‏ى دیگر این است که مى‏فرماید: «انصف اللَّه و انصف الناس من نفسک و من خاصة اهلک و من لک فیه هوى من رعیتک». معناى «انصف الناس من نفسک» در عربى این است که داد مردم را از خودت بگیر. «انصف من نفسک» یعنى داد کسى را از خودت بگیر؛ خودت را در مقابل او محکوم کن؛ از خود به نفع دیگران بازخواست کن. حضرت در این‏جا مى‏گوید: «انصف اللَّه من نفسک»؛ داد خدا را از خود بگیر. معناى این جمله این است که در مقابل خدا کاملاً احساس مسؤولیت بکن و خودت را در قبال تکلیف الهى محکوم کن. این‏طور نباشد که خیال کنى آنچه را که بر عهده‏ات بوده، به تمام و کمال انجام داده‏اى؛ نه، همیشه خودت را بدهکار و مدیون بدان. این در مورد خدا. آن‏وقت «انصف الناس من نفسک»؛ داد مردم را هم از خودت بستان؛ یعنى همیشه در قضاوتهاى خودت مردم را حاکم و طلبگار و محِق بدان و خودت را بدهکار.البته این معنایش این نیست که در موردى هم که ظلم بخصوصى به تو دارد مى‏شود، باز بگویى حق با من نیست؛ نه، این نگاهِ عمومى است. مردم مطالبات دارند، حرف مى‏زنند، صدایشان بلند مى‏شود، گاهى سر آدم داد مى‏کشند؛ فرض بفرمایید در اداره‏یى جمعى مراجعه مى‏کنند و حرفى مى‏زنند؛ اولین فکرى که به ذهنت مى‏رسد، این نباشد که اینها را تحریک کرده‏اند تا بیایند علیه من - که هیچ تقصیرى ندارم - جنجال کنند؛ نه، اولین فکر این باشد که اینها مطالبه‏ى بحقى دارند؛ من مسؤولم ببینم اینها چه مى‏گویند.

    بنابراین هم داد مردم را از خود بستان، هم «من خاصة اهلک»؛ از کسان نزدیک خودت؛ فرزند، برادر و قوم و خویش. «و من لک فیه هوى من رعیتک»؛ اگر در بین مردم قشر و جماعتى هستند که مورد حمایت خاص تو هستند، از آنها هم داد مردم را بگیر.شما به عنوان یک حاکم، یک رئیس یا یک وزیر، وقتى طرفدار قشرى هستید، قهراً به آن قشر امکاناتى تعلق مى‏گیرد و آن قشر تمکنى پیدا مى‏کند که همین امکانِ تطاول آنها بر حقوق مردم را به‏وجود مى‏آورد؛ پس حواستان باشد.یک جمله‏ى دیگر در این فرمانِ بسیار مهم این است که «و لیکن احب الامور الیک اوسطها فى‏الحق و اعمها فى‏العدل و اجمعها لرضى الرعیة». فهرست کارهایى که انسان باید انجام دهد، یک چیز طولانى است و به همه‏ى اینها هم نمى‏رسد. حضرت مى‏فرماید: محبوب‏ترین کارى که مى‏خواهى انتخاب کنى، اولاً «اوسطها فى‏الحق» یعنى وسطتر باشد. وسط، یعنى میانه‏ى افراط و تفریط؛ نه در آن افراط وجود داشته باشد، نه تفریط. حق هم درست همین است؛ هیچ‏گاه نه در جهت افراط است، نه در جهت تفریط. «اوسطها فى‏الحق» یعنى به‏طور کامل در آن رعایتِ حق بشود؛ یعنى دقیقاً در حد وسط بین افراط و تفریط باشد. ثانیاً «و اعمها فى‏العدل» باشد؛ عدالتى که از آن ناشى مى‏شود، سطح وسیع‏ترى از مردم را فرا بگیرد.گاهى ممکن است کارى عادلانه باشد؛ اما کسانى‏که از این عدل سود مى‏برند، جماعت محدودى باشند. ممکن است کارى ظلم هم نباشد، کار عادلانه و درستى هم باشد؛ اما دایره‏ى این کار، محدود باشد. یک وقت نه، انسان دایره‏ى وسیعى از کار را مورد اهتمام خودش قرار مى‏دهد و جماعت کثیرى از آن استفاده مى‏کنند. حضرت مى‏فرماید این کار پیش تو محبوب‏تر باشد. محبوب‏تر بودن هم طبعاً معنایش این است که اگر امر دایر شد بین این کار و یک کار دیگر، این را انتخاب کنى؛ یعنى همان اولویت‏ها و تقدم‏هایى که ما همیشه مى‏گوییم رعایت کنید. این، یکى از ملاک‏هاى اولویت‏هاست.ثانیاً «و اجمعها لرضى الرعیة»؛ دیگر این‏که کارى که انتخاب مى‏کنى، رضایت مردم را با خودش داشته باشد. «رعیت» به مردم اطلاق مى‏شود؛ یعنى کسى که مراعات او لازم است. رعیت چیز بدى نیست. بعضى‏ها خیال مى‏کنند رعیت فحش است! رعیت یعنى کسى که مراعاتش لازم است؛ یعنى توده‏ى مردم و عامه‏ى مردم. اصطلاح «ناس» و «رعیت» غالباً به قشر سواد مردم گفته مى‏شود، نه گروههاى خاص. تکیه‏ى امیرالمؤمنین و پیغمبر و قرآن هم روى همین مجموعه‏هاى عمومى مردم است؛ همینى‏که ما عوام مردم مى‏گوییم؛ یعنى رعیت و توده‏ى مردم و سواد مردم؛ همین چیزى که خواص خاصِ خرج کنِ امروز با طرح آن در مسائل سیاسى و اجتماعى مخالفند و اسمش توده‏گرایى و پوپولیسم است.این‏که جماعت و حزب و گروه و دسته‏ى خاصى را انتخاب کنید و اینها بشوند محور تصمیم‏گیرى و محور کار و طبعاً محور خیرات، خیلى خوش‏خیالى است؛ این‏که آدم خیال کند جماعت خاصى محور تصمیم‏گیرى‏اند، کارها را آنها مى‏کنند، انتصاب‏ها را آنها مى‏کنند؛ اما وقتى نوبت تقسیم غنایم مى‏شود، خودشان را زاهدانه کنار مى‏کشند و مى‏گویند نخیر، بروید بدهید به مردم، دیدیم و تجربه کردیم که این‏طورى نیست؛ منطقاً هم این‏گونه نیست. لذاست که در منطق علوى، نگاه و توجه به عامه‏ى مردم است. گروههاى خاص و قشرهاى خاص و جماعتهایى که اسم خاص و عنوان خاصى پیدا مى‏کنند و براى خودشان تشخص خاصى به‏دست مى‏آورند، مورد اعتبار نیستند؛ نه این‏که باید به اینها ظلم شود؛ نه، اینها هم مثل بقیه‏ى مردم تشخصى ندارند؛ از نظر اسلام تعینى ندارند؛ لذا مى‏گوید: «و اجمعها لرضى الرعیة»؛ باید رضایت عامه‏ى مردم جلب شود.«فان سخط العامة یجحف برضى الخاصة»؛ ملاک و مناط و معیار و میزان کار، رضایت و عدم رضایت عامه‏ى مردم استبعد حضرت استدلالى دارد که خیلى عجیب و جالب است. مى‏فرماید: «فان سخط العامة یجحف برضى الخاصة»؛ ملاک و مناط و معیار و میزان کار، رضایت و عدم رضایت عامه‏ى مردم است. چرا؟ چون اگر عامه‏ى مردم نارضایى داشته باشند، رضایت و خشنودى گروههاى خاص از تو بکلى پامال مى‏شود و از بین مى‏رود. اى بسا جماعتى به اسم روشنفکر و نخبگان سیاسى، طرفدار حکومت و حاکمى هستند، اما عامه‏ى مردم ناراضى‏اند؛ این نارضایىِ عمومىِ مردم، خشنودى و رضایت آن جماعت ویژه را لگدمال مى‏کند و از بین مى‏برد؛ کمااین‏که دیدیم همین کار را کردند.

    عکس این هم صادق است؛ «و انّ سخط الخاصة یغتفر مع رضى العامة»؛ اما اگر مردم را راضى کردى و رضایت عمومى را به دست آوردى، سَخَط و ناخشنودى گروههاى خاص قابل بخشش است؛ یعنى خیلى اهمیتى ندارد و خیلى تأثیرى نمى‏گذارد؛ بنابراین بروید سراغ راضى کردن عموم مردم. آن وقت حضرت نگاه حکیمانه‏یى دارد.ما هم در همین مدتهایى که دستمان توى کار بوده، این را واقعاً دیدیم، لمس کردیم. «و لیس احد من الرعیة اثقل على الوالى مؤونة فى الرخاء، و اقل معونة له فى البلاء، و اکره للانصاف، و اسأل بالالحاف، و اقل شکوا عند الاعطاء، و ابطا عذرا عند المنع، و اضعف صبرا عند ملمات الدهر من اهل الخاصة»؛ گروههاى خاص در همه‏جا مایه‏ى اذیتند؛ اولاً در وقت رخاء و آسایش و فراوانى، مؤونه‏شان بر والى از همه بیشتر است؛ توقعاتشان زیاد است؛ فلان چیز را به ما بدهید، فلان امکان را به ما بدهید.هنگام آسایش و راحتى کشور و دولت، که امنیت است و جنگى نیست و مشکلى نیست، بیشترین هزینه را بر حکومت غالباً همین گروههاى خاص دارند.ما روى ضعف خودمان مى‏گوییم غالباً، اما حضرت نه، به‏طور مطلق حکم کلى صادر مى‏کنند: «و اقلّ معونة له فى البلاء»؛ در سختى‏ها کمترین مقدارِ کمک را اینها مى‏کنند.مثلاً اگر جنگى پیش مى‏آید، ناامنى‏یى پیش مى‏آید، دشمنى حمله مى‏کند، از این گروههاى خاص هیچ خبرى نیست؛ کمتر در میدان هستند. «و اکره للانصاف»؛ از همه نسبت به انصاف، ناخشنودتر و کاره‏ترند؛ از انصاف و عدل و مساوات، بیشتر از همه، اینها بدشان مى‏آید. «و اسأل بالالحاف»؛ از همه مصرتر در درخواست، اینهایند. البته مردم معمولى هم نامه مى‏نویسند و چیزى را درخواست مى‏کنند؛ یک‏وقت انسان امکان دارد، اجابت مى‏کند؛ یک وقت هم اجابت نمى‏کند؛ دیگر دفعه‏ى دوم و سومى ندارد. اما گروههاى خاص - اینهایى که جزو ویژه‏خواران سیاسى و اقتصادى‏اند - اگر چیزى مى‏خواهند، مثل کنه مى‏چسبند. الحاف، یعنى الحاح و اصرار. ول نمى‏کنند تا بالاخره یک چیزى بکنند و ببرند.«و اقل شکرا عنه الاعطاء»؛ وقتى به آنها چیزى مى‏دهى، کمترین سپاس را مى‏گزارند؛ کأنه حقى بوده و باید به آنها مى‏رسیده؛ هیچ شکرگزارى ندارند. مردم عادى و معمولى نه؛ اگر در فلان گوشه‏ى محروم مملکت، شما مدرسه‏ى کوچکى مى‏سازید، دعا مى‏کنند، محبت مى‏کنند، شکرگزارى مى‏کنند. در مقابل، اگر بهترین امکانات را هم به آن افراد بدهید، کم‏سپاس‏ترین هستند.«و ابطأ عذراً عند المنع»؛ وقتى انسان چیزى به آنها نمى‏دهد، اگر عذرى هم داشته باشد، اینها عذر را قبول نمى‏کنند. «و اضعف صبراً عند ملمات الدهر»؛ وقتى مشکلات زمانه پیش مى‏آید، اینها از همه کم صبرترند. اگر بلاى طبیعى یا بلایاى اجتماعى پیش بیاید، از همه کم صبرتر و نق‏زن‏تر اینهایند؛ بى‏صبرى نشان مى‏دهند و هى پا به زمین مى‏کوبند. «و انّما عماد الدّین و جماع المسلمین و العدة للاعداء العامة من الامة»؛ پایه‏ى دین، توده‏ى مردمند. این جمله را امیرالمؤمنین دارد مى‏گوید. این اگر پوپولیسم هم هست، پوپولیسمِ علوى است؛ مورد احترام و تقدیس ماست. «والعدة للاعداء»؛ در مقابلِ دشمن، عُده و امکان و استعداد عبارتند از همین عامه. «فلیکن صغوک لهم و میلک معهم»؛ میل و گرایش عمومى‏ات به طرف عامه باشد.

      

       

    البته نامه‏ى حضرت خیلى مفصل است؛ لابد آن را دیده‏اید؛ سالهاست که مرتب به زبان ماها و شماها تکرار مى‏شود.یک جمله‏ى دیگر از این نامه‏ى مبارک این است: «ثم انظر فى امور عمّالک»؛ کارها و امور کارگزاران خودت را مورد توجه قرار بده. اول، انتخاب کارگزاران است؛ «فاستعملهم اختباراً»؛ با آزمایش آنها را انتخاب کن؛ یعنى نگاه کن ببین چه کسى شایسته‏تر است. همین شایسته‏سالارى‏یى که امروز بر زبان ماها تکرار مى‏شود، به معناى واقعى کلمه باید مورد توجه باشد. امیرالمؤمنین (علیه‏السّلام) هم در این‏جا به آن سفارش مى‏کنند. «و لا تولهم محاباة و اثرة»؛ نه از روى دوستى و رفاقت کسى را انتخاب کن، که ملاکها را در او رعایت نکنى - فقط چون رفیق ماست، انتخابش مى‏کنیم - نه از روى استبداد و خودکامگى؛ انسان بگوید مى‏خواهم این فرد باشد؛ بدون این‏که ملاک و معیارى را رعایت کند یا با اهل فکر و نظر مشورت کند.بعد خصوصیات این افراد را ذکر مى‏کند: اهل تجربه باشند، اهل حیا باشند و ...؛ بعد مى‏رسد به این‏جا که «ثم اسبغ علیهم الارزاق»؛ وقتى کارگزار خوبى را انتخاب کردى، زندگى‏اش را تأمین کن. من همیشه به مدیران مى‏گویم، در گذشته هم گفته‏ام، ؛ دائم مأموران و منتخبان خودتان را زیر نظر داشته باشید؛ دائم نگاه کنید و از اینها غافل نشوید. دیده‏اید که نگهبان‏ها در شب نورافکن‏هایى را دائم مى‏چرخانند و گوشه‏ها را نگاه مى‏کنند؛ شما هم همین‏طور باید به‏طور دائم امور را زیر نظر داشته باشید و نگاه کنید؛ بنابراین از کار کارگزارانتان غفلت نکنید. «ثم تفقد اعمالهم»؛ یعنى از کارهاى اینها جستجو کن، ببین کار انجام مى‏دهند یا نه؛ درست انجام مى‏دهند یا نه؛ آیا تخلفى در کارهایشان وجود دارد یا خیر. «و ابعث العیون من اهل الصدق و الوفاء علیهم»؛ کسانى را که چشم و گوش تو هستند، بگمار تا کارهاى اینها را نگاه کنند. «فأن تعاهدک فى‏السّر لامورهم حدوة لهم على استعمال الامانة و الرفق بالرعیة»؛ این موجب مى‏شود که اینها بتوانند امانت را بیشتر حفظ کنند.

    «ثم انظر فى امور عمّالک»؛ کارها و امور کارگزاران خودت را مورد توجه قرار بده. اول، انتخاب کارگزاران است؛ «فاستعملهم اختباراً»؛ با آزمایش آنها را انتخاب کن؛

    بعد مى‏فرمایند: «فانّ احد منهم بسط یده الى خیانة اجتمعت بها علیه عندک اخبار عیونک»؛ اگر ثابت شد که کسى خیانت کرده - نه این‏که تا گزارشى رسید، فوراً به آن ترتیب اثر بدهید؛ نه، همه متفق باشند؛ یعنى معلوم باشد و گزارش‏هاى متواتر و مسلّمى برسد که این شخص خیانت کرده - آن‏وقت «اکتفیت بذلک شاهداً فبسطت علیه العقوبة فى بدنه و اخذته بما اصاب من عمله»؛ دیگر باید مجازات شود. البته مجازات انواع و اقسامى دارد، شکل‏هاى گوناگونى دارد، اقتضائات گوناگونى دارد؛ هر طور که اقتضاى مجازات است، عمل شود.

    چون نامه مفصل است، مجبوریم انتخاب کنیم. آن جاهایى که به نظرم براى ما لازم‏تر است، آنها را انتخاب کرده‏ام. مى‏فرماید «و ایاک و الاعجاب بنفسک و الثقة بما یعجبک منها»؛ برحذر باش از این‏که خودشگفتى به سراغ تو بیاید. اعجاب به نفس، یعنى خودشگفتى؛ این‏که انسان از خودش خوشش بیاید. حضرت مى‏گویند مواظب باش در این دام نیفتى. انسان گاهى در خودش امتیازاتى مشاهده مى‏کند - فهم خوبى دارد، قدرت بدنى خوبى دارد، قدرت ذهنى خوبى دارد، اطلاعات وسیعى دارد، بیان ویژه‏یى دارد، صداى خوشى دارد، جمالى دارد - به مجرد این‏که دیدید نسبت به خودتان حالت خودشیفتگى وجود دارد - که معنایش این است که با دیدن این امتیازات، عیوب را در کنارش نمى‏بینید - بدانید که این خطر است؛ این همان چیزى است که مى‏فرمایند برحذر باش. ممکن است شما بگویید من این امتیاز را در خودم مى‏بینم، حالا چه کار کنم؟ بالاخره من مثلاً در میان این همه جمعیت شاگرد اول فلان دوره‏ى تحصیلى شده‏ام یا در فلان کار اساسى امتیاز برجسته‏یى به دست آورده‏ام؛ چه کار کنم؟ این امتیاز را نبینم؟

    نه، این امتیاز را ببینید؛ اما آن نقض‏ها و عیبها و کمبودها و نقاط بسیار منفى‏یى هم که در خودتان هست، در کنارش ببینید. آنچه انسان را شیفته‏ى خودش مى‏کند، جمع‏بندى انسان است. ما نقاط خوب خود را مى‏بینیم، اما نقاط نفرت‏انگیز و بد و زشت را مشاهده نمى‏کنیم؛ لذا جمع‏بندى ما مى‏شود جمع‏بندىِ انسانى که شیفته‏ى خودش هست؛ این اشکال دارد. بنابراین ما باید ضعفها را هم در کنار نقاط قوت ببینیم. «و ایاک و الاعجاب بنفسک و الثقة بما یعجبک منها»؛ به آن چیزى که در وجود تو هست و تو را شیفته‏ى خودت مى‏کند، اعتماد نکن؛ یعنى حتماً باور نکن که این نقطه‏ى امتیاز در تو وجود دارد. گاهى انسان خیال مى‏کند نقطه‏ى برجسته‏یى در او وجود دارد؛ در صورتى که تصور و توهم است؛ چون خودش را با آدم سطح پایینى مقایسه کرده، و به خودش نمره داده؛ در حالى که اگر با افراد دیگرى مقایسه مى‏شد، اصلاً نمره‏ى خوبى نمى‏گرفت. بنابراین خیلى هم اطمینان نکن به آنچه در خود مى‏بینى.

       

    «وحب الاطراء»؛ از علاقه‏ى به ستایش شدن از طرف دیگران بر حذر باش. «فأن ذلک من اوثق فرص الشیطان فى نفسه لیمحق ما یکون من احسان المحسنین»؛ این که انسان دوست داشته باشد او را ستایش کنند، از بهترین فرصتهاى شیطان است که از آن بهره مى‏برد؛ مى‏آید احسان محسنین را از بین مى‏برد؛ یعنى آن نیکوکارى‏ها و زیبایى‏ها و آرایش‏هاى معنوى و روحى را از شما سلب مى‏کند.

    «و الخلف یوجب المقت عنداللَّه و النّاس»؛ خلف وعده موجب مى‏شود انسان، هم از چشم مردم بیفتد و هم از نظر خداى متعال

    دنبال این، باز فقره‏ى مهم دیگرى است که مى‏فرمایند: «ایّاک و المنّ على رعیتک باحسانک»؛ سر مردم منت نگذارید و بگویید ما این کارها را براى شماها کرده‏ایم. وظیفه بوده، انجام داده‏اید. اگر انجام داده باشید، وظیفه‏تان را انجام داده‏اید؛ منتى سر مردم نگذارید. «او التزیّد فیما کان من فعلک»؛ کارهایى را که انجام داده‏اید، بزرگنمایى نکنید. گاهى انسان کارى را انجام مى‏دهد، بعد در ستایش آن کار خیلى مبالغه مى‏کند؛ چندین برابرِ آنچه حقیقت کار است. «او ان تعدّهم فتتبع موعدک بخلفک»؛ خلف وعده هم با مردم نکنید. آنچه به مردم وعده مى‏دهید، اصرار داشته باشید که آن را انجام دهید؛ یعنى خودتان را گردنگیر آن وعده بدانید. این‏طور نباشد که بگوییم نشد که نشد؛ چه کار کنیم؛ نه، اصرار کنید. البته یک وقت انسان به اضطرار برخورد مى‏کند، آن بحث دیگرى است؛ اما تا آن‏جایى که توان و قدرت در شما هست، تلاش کنید وعده‏یى را که به مردم دادید، عمل کنید و منت هم نگذارید. «فانّ المنّ یبطل الاحسان و التّزیّد یذهب بنور الحق»؛ منت، احسان را باطل مى‏کند و بزرگنمایى نور حق را از بین مى‏برد.

    «و الخلف یوجب المقت عنداللَّه و النّاس»؛ خلف وعده موجب مى‏شود انسان، هم از چشم مردم بیفتد و هم از نظر خداى متعال. «و ایّاک و العجلة بالامور قبل اوانها»؛ در کارها پیش از موعد عجله نکنید و شتابزدگى به خرج ندهید. امیرالمؤمنین در خطبه‏ى دیگرى، عجله کردن و پیش از موعد کار را انجام دادن، تشبیه مى‏کنند به چیدن میوه قبل از رسیدن خودش. مى‏فرمایند کسى که میوه را قبل از اوان چیدنش مى‏چیند، مثل کسى است که براى دیگران زراعت کرده؛ یعنى خودش هیچ سودى نمى‏برد.

    شما اگر در زمینى که مال دیگرى است، تخمى بپاشید، سودش را او مى‏برد؛ شما هیچ سودى نمى‏برید. بذرى که داخل ملک خودتان مى‏کارید و نهالى که آن‏جا مى‏نشانید و زحمتش را مى‏کشید، اگر میوه هم داد، لیکن میوه را قبل از آن‏که برسد و قابل استفاده بشود، چیدید؛ در واقع همه‏ى زحمات خودتان را به هدر داده‏اید. عجله و قبل از اوان به کارى دست زدن را حضرت در آن بیان مطرح مى‏کنند.

    این‏جا هم که مى‏فرمایند عجله نکن، «او التّسقط فیها عند امکانها»؛ تسقط هم نکن. تسقط، یعنى اهمال و کوتاهى کردن و کار را به تعویق انداختن. پس عجله و اهمال کارى هم ممنوع. «او اللجاجة فیها اذا تنکّرت»؛ وقتى معلوم شد کار غلط است، روى آن پافشارى و لجاجت نکن؛ مثلاً ما ایده‏یى را مطرح کردیم و استدلال کردیم و دنبالش هم رفتیم و زحمت هم کشیدیم، اما کسانى مخالفت کردند و ما هم گفتیم نه و پیش رفتیم؛ حالا رسیدیم به جایى که دیگر واضح شد غلط است؛ این‏جا حرفتان را پس بگیرید؛ هیچ اشکالى ندارد. پس لجاجت به خرج ندهید؛ اگر «اذا تنکّرت»؛ وقتى منکر بودن آن واضح شد. «او الوهن عنها اذا استوضحت»؛ آن‏جایى که معلوم شد لازم است این کار انجام بگیرد، انسان نباید کوتاهى کند.

     

    منبع : سایت دفتر حفظ  نشر آثار آیت الله العظمی خامنه ای



  • کلمات کلیدی :
  • » موسی مباشری
    »» نظرات دیگران ( نظر)

    شهادت امام محمد باقر(ع)



  • کلمات کلیدی :
  • » موسی مباشری
    »» نظرات دیگران ( نظر)

          b1

     

                       hazrate.amir    hazrate_abaabdellah

     

                       hazrate_kazem.hazrate_imam    hazrate_imamreza

     

                       hazrate_abalfazl    hazrate_abdolazim



  • کلمات کلیدی :
  • » موسی مباشری
    »» نظرات دیگران ( نظر)
    <      1   2   3   4   5   >>   >

    لیست کل یادداشت های سایت
    17 توصیه امام خامنه ای حفظه الله برای امر به معروف و نهی از منکر
    اقتصاد مقاومتی
    پیام قرآنی 1
    اطلاعیه ستاد توزیع عادلانه یارانهها
    نماز شب و روزجمعه
    یاس از مردم
    پیام هفته بسیج
    8 آبان؛سالروز شهادت حسین فهمیده
    وحدت
    عمامه عاریتی؟!.
    آئین تکریم
    پنجاه خصلت از خصوصیات اخلاقی پیامبر اکرم (ص)
    عیب مرا به من بگو
    حسد
    از امریکا و انگلیس واکسن نخرید
    [همه عناوین(484)][عناوین آرشیوشده]

     RSS 
     Atom 

    بازدیدهای امروز: 12  بازدید
    بازدیدهای دیروز: 103  بازدید
    مجموع بازدیدها: 469616  بازدید [ صفحه اصلی ]
    [ وضعیت من در یاهو ]
    [ پست الکترونیک ]
    [ مرکز ]
    [ درباره من ]

    » پیوندهای روزانه «
    » ===== دسته بندی یادداشت ها «
    » آرشیو یادداشت ها «
    حدیث

    سیب تم

    » اشتراک در خبرنامه «
     

    دیکشنری آنلاین

    دیکشنری آنلاین


    استخاره آنلاین با قرآن کریم
    

    سفارش تبلیغ
    صبا ویژن

    قالب میهن بلاگ