مهندسی فرهنگ: تعریف، الزامات، نحوه اجرا (بخش ? از ?)
*شناخت فرهنگ را میتوان به اکتشاف اقیانوس تشبیه کرد. در سطح این اقیانوس هنگامی که سوار این امواج میشویم میتوانیم مصنوعات، آیینها و رفتارها را مشاهده کنیم و اینها نشاندهندة آن چیزهایی است که در اعماق این اقیانوس قرار دارد. اما برای مطمئن شدن باید زیر آب را نگاه کرد؛
- الزامات مهندسی فرهنگ
یکی از پیشنیازهای مهندسی فرهنگ، شناخت فرهنگ است. شناخت فرهنگ را میتوان به اکتشاف اقیانوس تشبیه کرد. در سطح این اقیانوس هنگامی که سوار این امواج میشویم میتوانیم مصنوعات، آیینها و رفتارها را مشاهده کنیم و اینها نشاندهندة آن چیزهایی است که در اعماق این اقیانوس قرار دارد. اما برای مطمئن شدن باید زیر آب را نگاه کرد؛ یعنی برای یافتن دلایل آنها (مصنوعات، آیینها و رفتارها) باید پرس و جو کرد. ارزشها و باورها، دلایل بروز رفتارهای خاص هستند. اما اگر کمی پایینتر برویم و عمیقتر بنگریم، فرضیات زمینهسازی را میبینیم که دستیابی به آنها کار سادهای نیست و باید از طریق تفسیر، آنها را استنتاج کرد. سطوحی را که فرهنگ میتواند از رهگذر آنها مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد بهشرح زیر میتوان نشان داد: در سطح بیرونی، مصنوعات یا دست ساختهها قرار دارد که شامل تمامی پدیدههایی میشود که دیده یا شنیده و احساس میشوند. مهمترین نکته در خصوص این سطح فرهنگ، این است که مشاهدة آن آسان و کشف رمز آن بسیار مشکل است. ارزشهای حمایت شده، هنجارها و مقرراتی هستند که اصول عملی روزمره را فراهم و اعضای گروه، رفتارشان را از آن طریق هدایت میکنند. مفروضات اساسی، عمیقترین سطح فرهنگ را تشکیل میدهند؛ زیرا به این مفروضات با دیده احترام نگریسته میشود و به منزلة امری معامله نشدنی با آن رفتار میشود. ارزشها میتوانند مورد بحث و گفتگو قرار گیرند و مردم میتوانند در مورد آنها به توافق برسند یا نرسند؛ اما مفروضات اساسی آنقدر مورد توجه و احترام هستند که اگر کسی به آنها اعتقاد نداشته باشد خود به خود طرد میشود. از اینرو، تغییر آنها بیاندازه مشکل است. وقتی از برنامهریزی در مورد هر موضوعی سخن گفته میشود منظور ایجاد تغییری آگاهانه درجریان تحولآن موضوع، مطابق خواست و الگوی ذهنی خود برنامهریز است. برنامهریزی به این معنا، زیرمجموعه فعالیتهای مهندسی (طراحی مجدد، نوسازی یا بهسازی) بهحساب میآید. دیدگاههای متفاوتی پیرامون برنامهریزی فرهنگی وجود دارد. طبق دیدگاه اول، فرهنگ بهدلیل ماهیت و معنویتش برنامهپذیر نیست. این دیدگاه، فرهنگ را امری درونی، معنوی و اخلاقی میپندارد. لذا عملاً فرهنگ را غیر قابل برنامهریزی توصیف میکند. در مقابل، دیدگاه دوم معتقد است استفاده از ابزارهای فرهنگی، فعالیتهای فرهنگی را شکل داده و هر یک از این فعالیتها بهنحوی فرهنگ جامعه را تحت تأثیر خود قرار میدهد. لذا برای استفاده بهینه از ابزارها و منابع فرهنگی و ساماندهی مسیر فعالیتها، سیاستگذاری و برنامهریزی فرهنگی غیر قابل انکار است. به بیان دیگر، دو رویکرد به ایجاد تغییر آگاهانه در فرهنگ وجود دارد. طبق رویکرد اول، فرهنگ از ساختار ویژهای برخوردار است. لذا دگرگونیها و تغییرات آن تابع ساز و کارهای درونی و تاریخی است و به هیچ وجه نمیتوان از بیرون، مطابق طرح و برنامهای خاص، تغییرات پیشبینی نشدهای را در آن پدید آورد (یعنی مهندسی فرهنگ امکانپذیر نیست). در رویکرد دوم، فرهنگ همانند سایر پدیدههای اجتماعی تلقی میشود. لذا برنامهریزی دراین زمینه میسّر و ضروری است. بنابراین، تجزیه و تحلیل آن و خلق مبتکرانة شرایط و فرصتهای جدید و نیز استفاده از روشهای کمّی؛ یعنی مهندسی فرهنگ، امکانپذیر و لازم است . میتوان گفت پاسخ به این پرسش (قابلیت برنامهریزی آگاهانه و مهندسی فرهنگ) کاملاً به برداشت ما از معنی و مفهوم فرهنگ بستگی دارد. اگر فرهنگ را شبکهای از معانی و نمادهای موجود در میان جمعی از انسانها بدانیم که به مرور ایام و با عبور از مجرای تحولات تاریخی شکل گرفته است، آنگاه این پدیدار انسانی، غیرقابل برنامهریزی و تغییر آگاهانه خواهد بود. با این معنا، فرهنگ را مصداق بسیاری از اصطلاحات رایج در حوزه اقتصاد و مدیریت، همچون برنامهریزی و هدفگذاری، یا در شکل افراطی مهندسی اجتماعی نمیتوان دانست. بر اساس گرایش دیگر که در حوزه مطالعات فرهنگشناسی و علوم اجتماعی به چشم میخورد، فرهنگ، دست ساختة برخی گروهها یا طبقات اجتماعی است. از این رو، همانند اقتصاد و صنعت قابل برنامهریزی و تغییر شکل هدفمند است. در نتیجه، یکی از الزامات مهندسی فرهنگ، انتخاب تعریفی از فرهنگ است که امکان ایجاد تغییر آگاهانه درآن وجود داشته باشد.
نکتة مهم دیگر، انتخاب نوع رویکرد به برنامهریزی تغییر آگاهانه است. در یک تقسیمبندی میتوان چهار رویکرد به برنامهریزی را مشخص کرد:
الف) برنامهریزی خردگرا: این دیدگاه اساساً متکی بر الگوهای ریاضی و نظر کارشناسی است؛
ب) برنامهریزی تعاملی: در دیدگاه تعاملی از طریق ایجاد ارتباط سازنده سعی میشود تفاهم جمعی برقرار شود؛
ج) برنامهریزی هماهنگساز: در این دیدگاه، هماهنگی میان سازمانها مطرح است که از راه طراحی چارچوبهای تشکیلات و شیوههای اجرایی امکانپذیر است؛
د) برنامهریزی چارچوبساز: اساس کار در این دیدگاه، رسیدن به یک یا چند ا??ب??ر سیاست برای هر وضعیت مشکلدار است. مراد از ا??ب??ر سیاست، گفتمان مسلط در یک حوزة معین اجتماعی است. نظریه برنامهریزی از دیدگاه سنّتی یا خردگرا که به طور عمده مبتنی بر نظر کارشناس متخصص و روشهای علمی تصمیمگیری است، به دیدگاههای جدیدی نظیر دیدگاه تعاملی یا دیدگاه هماهنگساز یا دیدگاه چارچوبساز تغییر یافته است. لذا در برنامهریزی برای ایجاد تغییرات آگاهانه در فرهنگ، پیروی از دیدگاههای جدید برنامهریزی بهخصوص دیدگاه چارچوبساز لازم است. علامه محمدتقی جعفری ضمن تشریح فرهنگ پیرو و فرهنگ پیشرو چنین بیان میدارد: مقصود از اینکه بشر در هر مورد که با نظام پیشرو حرکت و توفیق تکامل را به دست آورده است آن نیست که بشر میتواند با تجزبه و تنظیم تعدادی از قضایای کلیدی بهعنوان قوانین، حرکت و تحوّل تکاملی داشته باشد، بلکه منظور این است که انسانها در هر زمان و مقطعی از تاریخ، در هر موضوعی که با آگاهی و اطلاع از جوانب گوناگون آن موضوع، واقعیاتی را به دست آورده و آنها را بهصورت قانونی درآورده و از آنها تبعیت کرده است، حرکت و تحوّلش تکاملی بوده است. برنامهریزی فرهنگی، مقتضیات خاصی دارد و نمیتواند براساس الگوهای کلاسیک برنامهریزی منطبق باشد. برنامهریزی فرهنگی یک برنامهریزی نسبی است. فرهنگ چیزی نیست که بتوان آن را کاملاً در قالبهای کمّی تعریف، توصیف و برنامهریزی کرد. برای برنامهریزی فرهنگی، مدل ریاضی ویژهای وجود ندارد و هرگونه مدلسازی و شبیهسازی در این خصوص با مشکل مواجه خواهد شد.
آخرین نکته در مهندسی فرهنگ، توجه به پیچیدگی و عدم اطلاع دقیق از ماهیت فرایندهای پردازش سیستم فرهنگ است. هر گاه امکان آگاهی دقیق از ماهیت عملیاتی که بر روی دادهها انجام میگیرد میسّر نباشد، در مورد فرایند تبدیل، از اصطلاح جعبه سیاه استفاده میشود. در اینصورت با مطالعه تغییرات در درونداد، باید بهبررسی برونداد پرداخت و رابطه بین این دو را مشخص کرد. در مطالعه سیستم، میتوان اثر تغییر یک عامل را با ثابت نگهداشتن سایر عوامل، مطالعه، بررسی و اندازهگیری کرد و بدین طریق نسبت به مشخصات سیستم، دیدگاههای جدیدی کسب کرد. انجام چنین کاری با سیستمهای واقعی بهندرت ممکن میشود و اگر سیستم، سیستم پیچیدهای باشد، برای شناخت، درک و تجزیه و تحلیل رفتار اجزای سیستم بایست از پویاییهای سیستم بهره برد. پویاییهای سیستم، روش درک انواع مشخصی از مسائل پیچیده سیستم است. این رشته که قبلاً به پویاییهای صنعت موسوم بود، هماکنون در زمینههای مختلف مانند مدیریت پروژهها، برنامهریزی شهری، رشد جمعیت انسانی، درک آثار رشد نمایی و حالات آن در جهان متناهی، کاهش منابع طبیعی و حتی آزمون نظریههای پزشکی کاربرد دارد. مسائل موجود در این سیستمها از دو ویژگی برخوردارند:
1. پویایی؛ 2. ساختار بازخوردی.
براساس ویژگی پویایی، ابعاد کمّی و کیفی سیستم در طول زمان دستخوش تغییر میشود و براساس ساختار بازخوردی، سیستم در فرایند تحول خود در هر مرحله، به مرحله قبل و بعد خود اطلاعاتی را ارائه میدهد. فرهنگ به مثابة یک سیستم، ویژگی سیستمهای پویا را داراست؛ زیرا علاوه بر پیچیده بودن، همان گونه که در بحث تغییرپذیری فرهنگ ذکر شد، مدام در طول زمان دستخوش تغییر است و بسته به عوامل مختلف، نرخ تغییر هم میتواند متفاوت باشد و در هر مرحله از تحول خود، اطلاعاتی به مرحله قبل و بعد خود ارائه میدهد. پویاییهای سیستم بهعنوان یک علم چند وجهی و میان رشتهای، برای تدوین برنامههای راهبردی و کلان، ظرفیت و توان بالایی دارد و میتواند با تنوع مؤلفهها و متغیرها، به تبیین و پیشبینی رفتار پدیدهها بپردازد.
مهندسی فرهنگی؛ راهکار مقابله با تهاجم فرهنگی
در کنار عوامل متعدد و متنوع سختافزاری، عوامل غیرمادی و به اصطلاح "نرم"، همواره تأثیری تعیینکننده در نتیجه رقابتها و چالشها دارند. تشخیص صحیح زمان، مکان و نحوه مواجهه امری است که در گرو اعتماد ناشی از تسلط بر قوای موجود و در دسترس میباشد. "اعتماد" را میتوان خروجی نظامی مستقر و تثبیتشده دانست که امکان بقای توأم با پویایی را برای سیستم فراهم میسازد. تهاجم فرهنگی به مثابه یک چالش فقط زمانی میتواند برای نظام جمهوری اسلامی مثمرثمر واقع گردد که حضور فرهنگی خود را مبتنی بر مباحثی چون مهندسی فرهنگ و مهندسی فرهنگی شفاف و مستند ساخته باشد. در ادامه، مهندسی فرهنگی را به مثابه راهکار مقابله با تهاجم فرهنگی بررسی کرده و نتایج حاصله را بیان خواهیم کرد.
یافتن روشی برای استمرار شیوه گذشته استعمارگران در استثمار کشورهای مستعمره، دغدغهای بود که مدام در اندیشه سلطهگران پرورانده میشد. در همین چارچوب بود که تهاجم اروپاییان از حالت نظامی تغییر کرد و رنگ و بوی فرهنگی یافت. استعمارگران برای حفظ موقعیت خود و استمرار استثمار و بهرهکشی از جوامع زیر سلطه، پس از سلطه نظامی با اقدامهای حسابشده، تخریب فرهنگ جوامع زیر سلطه را آغاز نمودند و نظریههایی تدوین کردند که در حقیقت چیزی جز نظریه ناهنجار نژادپرستی نبود. بهعنوان مثال میتوان به سیاست جذب تدریجی اهالی بومی اشاره کرد که تلاش کموبیش خشونتآمیزی برای انکار فرهنگ زیر سلطه بود، و همچنین نظریه "آپارتاید" که براساس تسلط اقتصادی و سیاسی یک اقلیت نژادپرست بر مردم آفریقای جنوبی تدوین، و بهکار گرفته شد و مستلزم انواع جنایتهای تجاوزکارانه بر ضد انسانیت بود. شکل عملی آپارتاید عبارت بود از استثمار طاقتفرسای نیروی کار سیاهان، که با فجیعترین طرزی که بشریت تاکنون به خود ندیده بود در اردوگاههای متمرکز به بند کشیده، و سرکوب میشدند. این نمونههای عملی، معیاری است که با آن میتوان درام تسلط امپریالیستی بیگانه و مواجهه آن با واقعیت فرهنگی مردم تحت سلطه را سنجید. همچنین این نمونهها انعکاس پیوند دوجانبه وضعیت فرهنگی با وضعیت سیاسی و اقتصادی را در رفتار جوامع انسانی نشان میدهد. تجربه سلطه استعماری نشان میدهد که استعمارگر برای تداوم بهرهکشی، نه تنها نظامی برای سرکوب زندگی فرهنگی مردم مستعمره بهوجود میآورد، بلکه بیگانگی فرهنگی بخشی از جامعه را نیز سبب میشود و آن را گسترش میدهد. وی این عمل را یا توسط بهاصطلاح جذب مردم بومی، یا با ایجاد شکاف اجتماعی بین نخبگان بومی و مردم جامعه انجام میدهد.
بدینترتیب فرهنگ استعماری کوشیده است در زمینههای تمدن، جامعهشناسی و مردمشناسی، تسلط سیاسی و اقتصادی جوامع استعماری را توجیه کند، مثلاً آرای مربوط به تبعیض نژادی برای توجیه و مشروع جلوه دادن بهرهکشی قوی از ضعیف بهوجود آمده و بدینگونه فرهنگ استعماری کوشیده است این ستم را نوعی برتری طبیعی جلوه دهد. اصرار اغراقآمیز گروهی از اقتصاددانان، جامعهشناسان و تاریخنویسان استعماری درباب تأثیر آب و هوا و اوضاع اقلیمی در رشد اقتصاد و تمدن، از همین جا نشأت میگیرد. تمام نویسندگانی که درباره استعمار قلم میزنند، آشکارا یا به طور ضمنی به آموزش و پرورش نیز توجه میکنند." البرممی" نشان میدهد که چگونه وجوه تشابه و اختلاف میان نظامهای آموزشی کشور قطب و مستعمره هر دو علیه استعمارزده کار میکنند. مواد درسی و زبان تدریس در مدارس مستعمرات بهطرز حیرتانگیزی نظیر مدارس کشور قطب، بهویژه مدارس مخصوص فقراست. در مدارس ابتدایی توجه خاصی به زبان، ارزشها و هنجارهای اروپایی (مسیحیت) و تحقیر همه آنچه سادهبینانه است میشود.
تاریخی که به استعمارزده میآموزند تاریخ کشور خود او نیست. گویی همه چیز خارج از موطن او روی داده است. کتابها از جهانی با او سخن میگویند که ذرهای یادآور دنیای خودش نیست. معلمش راه و رسم پدرش را دنبال نمیکند؛ او دیگر جانشین شکوهمند و رهاییبخش پدرش نیست. مدارس مستعمرات در عین حال فقط برای عده معدودی ساخته شده است. با سواد کردن به معنای اروپایی آن بهطور کلی افزایشی نیافته است و شیوههای پیشین آموزش و پرورش نیز به لحاظ پیوند نزدیک خود با فرهنگ استعمارزده تحقیر میشوند. آفریقاییها خیلی زود متوجه شدند قدرت از آن کیست و در وضعیت استعماری فقط آموزش نظری اروپا را خواستار شدند. اگرچه این نوع آموزش ارتباط چندانی با واقعیت زندگی آنها نداشت، این تنها راه رهایی از فقر و فقدان فرهنگی بود که وضعیت استعماری بر او تکلیف میکرد. ولی رفتن به مدارس نظری اروپایی نوعی دوگانگی مداوم در استعمارزده بهوجود میآورد. "البرممی" استدلال میکند که دو زبانی بودن موجب بروز یک جامعه فرهنگی استعمارزده میشود که هیچگاه بهکلی ریشهکن نمیشود. دو زبان داشتن صرفاً به منزله در اختیار داشتن دو وسیله نیست، بلکه درواقع به معنای مشارکت در دو قلمرو روانی و فرهنگی است. در اینجا، دو جهانی که با دو زبان مجسم و مفهوم میشوند در ستیزند؛ این دو زبان، زبان استعمارگر و زبان استعمارزده میباشد. بالا بودن درصد ملتهایی که ترجیح میدهند پس از استقلال رسمی همچنان روابط نزدیکی با کشور استعماری سابق خود داشته باشند گواه موفقیت آموزش استعماری در "همانندسازی" تحصیلکردگان مستعمره در نظام فرهنگی و اقتصادی جهانی کشور استعمارگر است. موقعیت استعماری، فرهنگ ملی را تقریباً در کلّیت خود متوقف میکند. در چارچوب سلطه استعماری، فرهنگ ملی و ابداعات و دگرگونیهای فرهنگی نه وجود دارد و نه میتواند وجود داشته باشد. در زیر سلطه استعماری، فرهنگ ملی، فرهنگی مطرود است و ویران کردنش طبق نظام و نظم بهوسیله استعمار دنبال میشود. در پایان یکی دو قرن استثمار، دورنمایی از فرهنگ ملی بهوجود میآید که خشک و بیفروغ است و در آن از خلاقیت و جوشش خبری نیست. هر فرهنگی برای اینکه شکفته شود به چارچوب و ساختمانی نیاز دارد، اما بهطور مسلم ویژگیهایی که زندگی فرهنگی استعمارزده را میسازند، در رژیم استعماری از بین میروند یا فاسد میگردند. دیگر اینکه این فرهنگ، که در قدیم زنده و به روی آینده باز بود، حال بسته میشود و محبوس و در غل و زنجیر اختناق و مقررات استعماری میخشکد. چنین فرهنگی که هم هست و هم مومیایی شده است، علیه اجزای خود به کار میافتد. مومیایی شدن فرهنگ، تفکر فردی را هم مومیایی میکند. از طرف دیگر اروپاییان برای نادیده گرفتن و بیاعتبار کردن فرهنگهای زیر سلطه، استعمارزدگان را بدون فرهنگ و تمدن معرفی مینمایند.
موس، جامعهشناس فرانسوی، تمدن را اینطور تعریف میکند: "مجموعه پدیدههایی به قدر کافی متعدد و به قدر کافی مهم که در تعداد قابل ملاحظهای از سرزمینها بسط یافته باشد." میتوان از این مطلب چنین نتیجه گرفت که فرهنگ، تمدنی است خاص یک جامعه یا یک ملت که هیچ جامعه و ملت دیگری در آن شرکت ندارد و مُهر ملت یا جامعهای خاص بهنحوی پاکنشدنی به روی این فرهنگ خورده است. بهعبارت دیگر فرهنگ همواره عبارت است از زندگی یک جامعه، و بدینترتیب هر فرهنگی اختصاصی است چون محصول ارادهای ویژه و واحد است. در نتیجه هیچ ملّت و هیچ جامعهای بدون فرهنگ و تمدن یافت نمیشود و این ادعای استعمارگران که کشورهای تحت سلطه خود را بدون فرهنگ و تمدن معرفی مینمایند، بهمنظور تداوم سلطه میباشد. بنابراین فرهنگها در جهان گوناگوناند و هیچ فرهنگی دشمن فرهنگ دیگر نیست. پس باید میان فرهنگها گفت و شنودی سالم و سازنده برقرار گردد تا هر فرهنگی در تماس با فرهنگ دیگر پیراسته و آراسته شود. امامخمینی(ره) در این باره میفرماید: "استقلال فرهنگ، استقلال جامعه؛ بیشک بالاترین و والاترین عنصری که در موجودیت هر جامعه دخالت اساسی دارد، فرهنگ آن جامعه است. اساساً فرهنگ هر جامعه هویت و موجودیت آن جامعه را تشکیل میدهد و با انحراف فرهنگ، هرچند جامعه در بعدهای اقتصادی، سیاسی، صنعتی و نظامی قدرتمند و قوی باشد، ولی پوچ و پوک و میانتهی است. اگر فرهنگ جامعهای وابسته به فرهنگ مخالف باشد و از آن مرتزق گردد، ناچار دیگر ابعاد آن جامعه به جانب مخالف گرایش پیدا میکند و سرانجام در آن مستهلک میشود و موجودیت خود را در تمام ابعاد از دست میدهد. استقلال و موجودیت هر جامعه از استقلال فرهنگ آن نشأت میگیرد و سادهاندیشی است که گمان شود با وابستگی فرهنگی، استقلال در ابعاد دیگر یا یکی از آنها امکانپذیر است. بیجهت و از روی اتفاق نیست که هدف اصلی استعمارگران، که در رأس تمام اهداف آنان است، هجوم به فرهنگ جوامع زیر سلطه است."
مهندسی فرهنگ: تعریف، الزامات، نحوه اجرا (بخش 3 از 4)
*اصلاحات فرهنگی چیست؟ اصلاحات فرهنگی را از کجا باید آغاز کرد؟ اصلاحات فرهنگی را چگونه باید انجام داد؟ این، سه پرسش اساسی درباب اصلاح فرهنگ است. تا وقتی پاسخ به این پرسشها روشن نشده باشد، تلاشهایی که با هدف و نیت اصلاح فرهنگ دنبال میشود، تلاشهایی متنافر، متقاطع، متضاد و متعارض خواهد بود.
مراحل تهاجم فرهنگیمهندسی فرهنگ: تعریف، الزامات، نحوه اجرا (بخش پایانی)
*نتیجه و برونداد مهندسی فرهنگ، نقشهای کلان خواهد بود که راهبردهای اساسی و راهکارهای کاربردی برای اصلاح و ارتقای فرهنگ را ترسیم مینماید و مراحل و مراتب آن را تعیین میکند. برای دستیابی به این نتیجه، اصول و فرایند کار را باید تعیین و ترسیم کرد. شورای عالی انقلاب فرهنگی بهعنوان مرکز و مسئول این امر خطیر باید به تدوین و تصویب این مجموعه اقدام کند.
اصول حاکم بر فرایند مهندسی فرهنگ
دستیابی به نقشهای مطلوب برای اصلاح، تکمیل و ارتقای فرهنگ جامعه، نتیجهای است که از مهندسی فرهنگ انتظار میرود. همانگونه که اشاره شد، این نقشه باید بتواند چیستی و چگونگی اصلاح فرهنگ را تبیین کند و نهتنها راهبردهای اساسی و کلان، که راهکارهای عملیاتی و وحدتبخش در عرصه اصلاح فرهنگ را ارائه نماید. اصول لازمالرعایه برای حصول این امر، پیش از آغاز تولید این نقشه، باید بررسی و مورد قبول واقع شود و در فرایند تولید کاملا رعایت گردد. بهنظر میرسد اصول زیر از مهمترین آن باشد:
1)جامعیت/ تخصص: در مهندسی فرهنگ باید همه لایهها، اجزا و ابعاد فرهنگ در نظر گرفته شود و با نگاه واحد و جامع به مقوله فرهنگ توجه گردد. مبانی و نگرشهای بنیادین فرهنگی، ارزشها و چارچوبهای اخلاقی، رفتارها، ساختارها و کنشهای کلان و نیز اجزای نمادین و ابزاری فرهنگ، همه و همه باید در این فرایند مورد توجه باشند و در نقشهای که محصول مهندسی فرهنگ خواهد بود، لحاظ شوند. همچنین مراجع و منابع مختلف فرهنگساز، مبادی ورودی فرهنگ، ریشهها و سرچشمههای تولید یا تحول فرهنگ و نیز الگوها، روشها، ابزارها و ... باید در این نقشه جایگاه خود را تعیین و تبیین نمایند. در عین حال رعایت اصل جامعیت نباید تخصص علمی درباره هر بُعد از فرهنگ را تحتالشعاع خود قرار دهد. هر کدام از لایهها و ابعاد فرهنگ در این نقشه، باید مستند و متکی به دانش تخصصی خود مطرح شده و از اتقان و استحکام علمی برخوردار باشد.
?) آرمانگرایی/ واقعبینی/ آیندهنگری: در مهندسی فرهنگ قطعا، پیش از هر چیز، وضعیت مطلوب فرهنگ بهعنوان الگو و معیار باید بررسی و بر سر آن توافق حاصل شود. اما در کنار و در عین آرمانگرایی و توجه به وضع مطلوب، از واقعبینی و آیندهنگری نباید غافل شد. واقعبینی نه به معنای تسلیم یا ترس از واقعیتهای موجود، بلکه به معنی دریافتی درست، دقیق و واقعی از آنچه در عرصه فرهنگ وجود دارد، و در امر مهندسی فرهنگ مطرح است، میباشد. بدون در اختیار داشتن نمایی جامع، صحیح و عمیق از امکانات و سرمایههای فرهنگی، کاستیها و چالشها، نقاط قوت و ضعف، تهدیدها، محیط پیرامونی و همه عواملی که در وضع موجود فرهنگ جامعه موثرند، و نیز بدون ارزیابی واقعبینانه از لوازم، امکانات، نیروها، سرمایه فکری و اجتماعی و سایر عواملی که در بهبود و اصلاح وضع موجود مورد نیاز است، نمیتوان نقشه مورد نظر را ترسیم کرد. در کنار آرمانگرایی و واقعبینی، آیندهنگری نیز از اصول مهم در مهندسی فرهنگ است. فرهنگ بهعنوان جوهری سیال و پویا، و نیز امر واقع، مسیری را طی میکند که شرایط آینده جامعه و جهان، آثاری انکارناشدنی و اغماضناپذیر بر آن خواهد داشت. در فرآیند مهندسی فرهنگ، توجه به این شرایط بسیار مهم است. آینده فرهنگی جهان، آنگونه که در مبانی نگرش توحیدی و فرهنگ اسلام ناب ترسیم شده است، اگر مبنای نظری آیندهنگری در مهندسی فرهنگ باشد، چشماندازی روشن را پیش روی ما قرار خواهد داد که در ارائه راهکارهای اساسی، مفید خواهد بود. تلفیق مناسب و رعایت همزمان سه رکن آرمانگرایی، واقعبینی و آیندهنگری از اصول اساسی مهندسی فرهنگ باید شمرده شود.
?) مشارکت/ اجماع: نقشه کلان و جامعی که برای اصلاح و ارتقای فرهنگ ارائه میشود، باید به گونهای طراحی گردد که برای بیشتر دستاندرکاران فرهنگ جامعه، از اعتبار و مقبولیت برخوردار باشد. اجماع دستاندرکاران بر سر این نقشه، عامل اساسی و مهم توفیق آن در عرصه عمل خواهد بود. قطعا منظور از مهندسی فرهنگ، تولید یک طرح یا سند علمی و پژوهشی محض ــ اما ناکارآمد و غیرموثر ــ نیست، بلکه طرحی راهگشا و جهتبخش است که بتواند در سطوح و لایههای مختلف، چگونگی اصلاح و ارتقای فرهنگ را رقم بزند. بنابراین مسیر طراحی آن باید بهگونهای ترسیم شود که بتواند بالاترین حد توافق و اجماع را جلب نماید و در عین بنا شدن بر مبانی و اصول معتبر و مقبول ــ که مشروعیت این نقشه را تامین خواهد کرد ــ از اعتماد و توجه عاملان و مولدان هم برخوردار باشد. شرط لازم برای تحقق این اصل، جلب مشارکت و حضور همه صاحبنظران، فعالان، نخبگان، مدیران و کارشناسان در فرآیند مهندسی فرهنگ است. توجه به نیازها، مطالبات، شرایط و امکانات نرمافزاری و محتوایی فرهنگی مناطق، قشرها و اقوام گوناگون و بهکار گرفتن همه دیدگاهها، نظریات و تحلیلها و زمینهسازی برای حضور فعال و اثربخش مراکز پژوهشی، فرهنگی، آموزشی و علمی جامعه در این فرایند، میتواند زمینه مشارکت حداکثری را در این عرصه فراهم سازد. طراحی سازوکارها و روشهایی که بتواند مجموعه جامعه را درگیر این موضوع نماید و تعامل و تعاطی فکری همه قشرها را برانگیزد، و نیز اطلاعرسانی گسترده و کافی در مجموعه فرایند مهندسی فرهنگ، موضوع مهمی است که باید لحاظ گردد. بدون رعایت اصل مشارکت و تحقق اجماع در طراحی نقشه نهایی اصلاح فرهنگ، نمیتوان نتیجه موردنظر را انتظار داشت.
4) انسجام/ استناد: مهندسی فرهنگ، باید بتواند درباره چیستی و چگونگی اصلاح و ارتقای فرهنگ جامعه به ارائه راهکارهای کلان دست یابد. این راهکارها، اگر پراکنده، مقطعی و از همگسیخته باشند، نمیتوانند در عرصه عمل کارساز باشند، لذا یکپارچگی و انسجام از اصول و شرایط لازم برای این مهم میباشد. در عین حال رهنمودها و راهکارهای ارائهشده باید به مبانی نظری، یافتههای پژوهشی و ادله مورد قبول و اطمینانبخش مستند باشند. مشهورات و استدلالهای تمثیلی و خطابی، نباید در این امر مهم جایگاهی داشته باشند. از اینرو روششناسی مهندسی فرهنگ و ترسیم و تعیین قواعد و اصولی که در فرایند مهندسی فرهنگ میتواند و باید مبنا و چارچوب قرار گیرد اهمیت خاصی دارد. گام نخست برای رعایت اصل استناد، تنقیح منابع و روشهای دستیابی به راهبردهای اساسی و راهکارهای کلانی است که نتیجه این فرایند خواهد بود. اصل انسجام و یکپارچگی نیز تاحدود زیادی تابع اصل استناد است، ولی توجه به آن ــ به عنوان یک اصل مستقل ــ برای پرهیز و پیشگیری از گسست و پراکندگی ضروری است.
?) مراتب متکامل / اکمال متقابل: مهندسی فرهنگ امری است دارای مراتب و مراحل و گامهای تکاملیابنده. نقشه اصلاح فرهنگی نمیتواند طرحی مطلق و دفعی باشد، بلکه ضمن رعایت اصول پیشگفته و برخورداری از جامعیت، یکپارچگی و انسجام، طرحی است که مرحله به مرحله باید ارائه گردد و در طراحی هر مرحله، نتایج و بازخوردهای بهدستآمده از مراحل پیشین به کار بسته میشود. ممکن است در نخستین مرتبه و مرحله، اجرای آزمایشی طرح توصیه شود و پس از حصول اطمینان نسبی از درستی و کارآمدی طرحی که ارائه شده است، اجرای آن تعمیم یابد. در عین حال این مراتب و مراحل، باید بهگونهای متقابل یکدیگر را تکمیل کنند و علاوهبر این، راهبردهای طرح در مورد لایهها و اجزای مختلف فرهنگ، باید زمینهساز رشد و اصلاح سایر لایهها و اجزا باشد و بتواند اجرای نقشه اصلاح را در آن اجزا تسهیل و تسریع نماید. اصل اکمال متقابل همچنین اقتضا میکند که طراحان، رابطه اصلاح و ارتقای هر جزئی از اجزای فرهنگ را با سایر اجزا و نوع آن رابطه بررسی کنند و در ارائه راهبردهای کلان و راهکارهای اساسی به آن توجه نمایند. این اصل فراتر و عمیقتر از اصلِ انسجام، فقط ناظر به پیوند بخشهای مختلف این نقشه نیست، بلکه تاثیرات متقابل ایجابی یا سلبی تغییرات را، که در بخشهای مختلف رخ میدهد، مورد ملاحظه قرار میدهد. این اصل، فرایند مهندسی فرهنگ را بهصورت فرایندی حلقوی و بههمپیوسته ترسیم میکند و نه فرایندی خطی. در حقیقت در هر حلقه از این فرایند، همه مراحلی که برای تدوین نقشه اصلاح فرهنگ مورد نیاز است، بهصورت تکاملیابنده و اصلاحشونده، تکرار میشود و گامهای مختلف را رقم میزند.
فرایند مهندسی فرهنگ
برای مهندسی فرهنگ، ترسیم فرایندی دقیق و عملیاتی ــ و حتی زمانمند و مرحلهبندیشده ــ در چارچوب اصول پیشگفته، مقدمهای ضروری است. هرچند مراتب طرح موردنظر، در گامهای مختلف ترسیم میشود، مراحل کار در هر سطح و مرتبه، قاعدتا مشابه خواهد بود. مراحلی که بهنظر میرسد باید بهعنوان ایستگاههای اصلی تدوین طرح، پیشبینی شود، اجمالا عبارت است از:
?) انجام دادن پژوهشها و تحقیقات مورد نیاز در زمینه نیازسنجی، آسیبشناسی، اولویتگذاری و ... .
2)کارشناسی و استنباط سازنده و مفید از نتایج پژوهشها؛
3) تدوین و تولید راهبردها، الگوها و راهکارها، و پیشنهاد دادن تصمیمات جانشینپذیر و تبدیلپذیر [تصمیمسازی]؛
?) نظرخواهی و اعتبارسنجی تصمیمات پیشنهادشده و گزینش اجزای پذیرفتنی در نقشه موردنظر؛
?) تصمیمگیری و تعیین راهبردها و راهکارهای مطلوب؛
?) اجرای آزمایشی و ارزیابی نتایج؛
?) اصلاح و تعمیم اجرای طرح و بازخوردسنجی و مطالعه مجدد برای مرحله بعدی. برای اجرای هر یک از مراحل فوق، مراجع ذیربط، دستگاهها، مراکز و موسسات مسئول باید به تفکیک و به روشنی مشخص شوند و متناسب با لایهها و عرصههای فرهنگ، وظایف هرکدام تعیین گردد، بهویژه برای مرحله تصمیمسازی، باید تیم فعال و مرکبی از صاحبنظران و طراحان فرهنگی تشکیل شود که با ایجاد سازوکارهای لازم، ضمن استفاده از دیدگاهها و پیشنهادات، بخش اصلی طرح را ترسیم کنند. اجرای درست این فرایند مستلزم شکلگیری ساختاری متناسب و مدیریتی توانمند، متمرکز و در عین حال مشارکتپذیر است که زیر نظر شورای عالی انقلاب فرهنگی وظایف محوله را انجام دهد.
نکته پایانی
مهندسی فرهنگ پیش از هر چیز مستلزم تدوین و توافق بر سر "نظریه ملی فرهنگ" است. بدون تعیین مبانی و چارچوب نظری فرهنگ و توافق مراکز و مراجع مرتبط بر سر تعریف دقیق فرهنگ، نمیتوان وارد مقوله مهندسی فرهنگ شد و آن را عملی ساخت. مهندسی فرهنگی کشور و مهندسی دستگاههای فرهنگی هم متاخر بر مهندسی فرهنگ است. نتیجه و برونداد مهندسی فرهنگ، نقشهای کلان خواهد بود که راهبردهای اساسی و راهکارهای کاربردی برای اصلاح و ارتقای فرهنگ را ترسیم مینماید و مراحل و مراتب آن را تعیین میکند. برای دستیابی به این نتیجه، اصول و فرایند کار را باید تعیین و ترسیم کرد. شورای عالی انقلاب فرهنگی بهعنوان مرکز و مسئول این امر خطیر باید به تدوین و تصویب این مجموعه اقدام کند. اصول لازمالرعایه و مراحلی که برای این فرایند بیان شد، زمینه تامل، بررسی و تصویب برنامه و طرح عملِ مورد نیاز را فراهم خواهد ساخت. اتقان و استحکام مهندسی فرهنگ، در عین تسریع در این امر مهم، قطعا مستلزم توجه جدی و ایجاد سازوکارهای عملی برای دستیابی به مقصود است.
راهبردهای پیشرفت و تعالی کشور در حوزه بازیهای رایانهای
* عدم رعایت حقوق مالکیت معنوی در کشور، موجب شده افرادی که وارد این صنعت میشوند و محصولاتی تولید میکنند، بازگشت سرمایه مناسبی نداشته باشند؛ همچنین باعث شده تا بهترین بازیهای جهانی با قیمتی نزدیک به رایگان در بازار داخل کشور توزیع شوند؛ در نتیجه عدم رونق بازار، مشکلات بعدی را به دنبال میآورد.
1- مقدمه
امروزه بازیهای رایانهای و الکترونیکی با کارکردهای فراوان تفریحی، فرهنگی، آموزشی و درمانی، تبدیل به رسانهای جذاب و پرمخاطب شدهاند. ویژگیهایی چون تعاملی بودن و برخورداری از سناریوی چندگانه و در نتیجه امکان آفرینشگری مخاطب در فرایند بازی، به جذابیت بازیهای رایانهای و الکترونیکی افزوده است و روز به روز دامنه مخاطبان این پدیده در جهان را افزایش میدهد. صنعت بازیهای رایانهای و الکترونیکی، همپای صنعت سینما و در برخی قابلیتها، قویتر از صنعت سینما، در حال تبدیل شدن به یک صنعت فرهنگی بزرگ و مهم در روزگار امروز است.
براساس تحقیقات داخلی، در سال 1385، بیش از 80% دانشآموزان دبیرستانهای تهران مخاطب بازیهای رایانهای و الکترونیکی بودهاند که از این تعداد، نیمی از افراد؛ همهروزه و یا چند روز در هفته و نیم دیگر افراد، چند روز در ماه و یا به ندرت مخاطب و استفادهکننده از این رسانه بودهاند.
در نوشتار حاضر تلاش شده با جامعنگری که از الزامات برنامهریزی ملی است، به مسئله بازیهای رایانهای و الکترونیکی پرداخته شود و متناسب با آن، تدبیرپردازی شود.
2- تاثیرگذاری بر فرهنگ
از آنجا که بازیهای رایانهای و الکترونیکی بر مخاطب تأثیرگذار است، بهعنوان یک ابزار فرهنگساز میتواند تقویتکننده هویت اسلامی و ایرانی برای کودکان، نوجوانان و همه مخاطبان این پدیده در درون کشور باشد. علاوهبر این، با توجه به زبان بینالمللی این رسانه، بازیهای رایانهای و الکترونیکی میتوانند مروج و صادرکننده مفاهیم انسانساز و متعالی فرهنگ اسلامی برای همه مخاطبان جهانی باشند.
از آنجا که برخورداری از تفریحات سالم، یکی از ویژگیهای الگوی زندگی اسلامی است و بازیهای رایانهای و الکترونیکی قابلیت وسیعی در این زمینه دارند، با یک نگاه روشنبینانه، بازیهای رایانهای و الکترونیکی سالم، میتوانند با هدف تفریح سالم هم مورد ارزیابی قرار گیرند. لذا یکی از اهداف کلان کشور از پرداختن به حوزه بازیهای رایانهای و الکترونیکی، رشد فرهنگی و آموزشی و تفریحی انسانها و جامعه است.
بدیهی است که وقتی بحث رشد انسانها و جامعه مطرح میشود، باید از عوامل مخرب و موانع رشد هم پرهیز کرد. لذا ضمن کار ایجابی جهت تولید و ترویج بازیهای سازنده و رشددهنده، باید آگاهسازی و در بعضی موارد محدودسازی در مورد بازیهای مخرب هم در ذیل همین هدف کلان دیده شود.
3- نقش اقتصادی بازیهای رایانهای
اگر به ابعاد صنعتی و ابعاد تجاری بازیهای رایانهای و الکترونیکی در ایران و سراسر جهان نگاه دقیقتری داشته باشیم میبینیم که یک هدف کلان دیگر کشور میتواند درآمدزایی و اشتغالزایی باشد. میزان تقاضای بازار جهانی بازیهای رایانهای و الکترونیکی در جهان در سال 2004، 25 میلیارد دلار بوده و بر اساس پیشبینیها این میزان در سال 2008 باید به حجم 54 میلیارد دلار رسیده باشد.
همچنین صنعت بازیسازی، اشتغالزایی بهدنبال دارد و ترکیبی از متخصصان را در مراحل مختلف طراحی محتوی بازی، طراحی هنری بازی، طراحی گرافیکی و صوتی، برنامهنویسی، بازاریابی و تجاریسازی در یک فرایند مولد به همکاری میکشاند.
از آنجا که صنعت بازیهای رایانهای و الکترونیکی یک صنعت دانشبر است، ایران اسلامی با داشتن سرمایههای نیروی انسانی جوان، خلاق و با قابلیتهای بالا، میتواند در زمینه تولید بازیهای رایانهای و الکترونیکی، توفیقات زیادی کسب نماید.
تحقیقات داخلی در خصوص اولویتهای صنعت نرمافزار کشور، بهوضوح نشان میدهد که ایران در حوزه نرمافزارهای سرگرمی و بازیهای رایانهای و الکترونیکی صاحب مزیت است.
4- راهبردهای نیل به اهداف
پیگیری همزمان سه راهبردی که در ادامه میآید، ما را در نیل به اهداف کلان کشور در حوزه بازیهای رایانهای و الکترونیکی یاری خواهد کرد:
4-1- شناخت مناسب و سیاستگذاری صحیح
انسانهای امروز و فردا و نیز جوامع امروز و فردا با یک موضوع اثرگذار، آیندهدار و متغیر مواجه شدهاند. از یکسو سهم تفریح و سرگرمی در زندگی مردم عصر ما در حال افزایش است و از سوی دیگر فناوریهای الکترونیکی در حال گسترش در تمامی شئون جامعه و زندگی انسانها هستند. نقطه تلاقی این دو حوزه رو به گسترش، "سرگرمیهای الکترونیکی" است که بازیهای رایانهای و الکترونیکی، یکی از مصادیق بارز آن است.
حال باید دید که نسبت فرهنگی و هویتی ما با این پدیده رو به گسترش چه میباشد؟ انسان و جامعه مطلوب ما چه نسبتی با پدیده بازیهای رایانهای و الکترونیکی دارد؟ کودکان و نوجوانان که تأثیرپذیرترین قشر جامعه و سرمایه انسانی جامعه فردای ما هستند، چه نسبتی با این پدیده دارند؟ نگاه دینی به بازیهای رایانهای و الکترونیکی، چه خطوط راهنمایی پیش پای ما میگذارد؟
پاسخ به این پرسشهای ضروری، لزوم تقویت شناخت این پدیده و روندهای آینده آن و لزوم سیاستگذاری صحیح را در این حوزه نمایان میسازد.
4-2- ساماندهی صنعت بازیهای رایانهای و الکترونیکی در کشور
بنابر پژوهشهای صورت گرفته در کشور، اگر ارکان یک صنعت را نیروی انسانی، سرمایه، فناوری و بازار بدانیم، عمدهترین چالش پیش روی صنعت بازیسازی ایرانی، آشفتگی در رکن بازار است.
عدم رعایت حقوق مالکیت معنوی در کشور، موجب شده افرادی که وارد این صنعت میشوند و محصولاتی تولید میکنند، بازگشت سرمایه مناسبی نداشته باشند؛ همچنین باعث شده تا بهترین بازیهای جهانی با قیمتی نزدیک به رایگان در بازار داخل کشور توزیع شوند؛ در نتیجه عدم رونق بازار، مشکلات بعدی را به دنبال میآورد. مشکلات بازار موجب میشود سرمایهگذار این صنعت، بازگشت سرمایه نداشته باشد و در نهایتا سرمایهگذاری در این حوزه انجام نمیپذیرد.
لذا روشن است که عمدهترین راهکار باید متوجه بازار و موجب ایجاد فضای سودآوری معقول برای فعالان این عرصه باشد. ضمن فرهنگسازی و مقابله جدی با عدم رعایت حق مالکیت معنوی در کشور، اقدامات زودبازده، همچون فعالسازی چند منتشرکننده بازی با حمایت صحیح دولت، استفاده از ظرفیتهای بازگشت سرمایه بازیسراها و نیز فروش بازیهای بر خط میتواند موثر واقع شود.
در فرایند تجاریسازی بازیهای تولید داخل، تسهیل مسیر صادرات جهانی و بازاریابی جهانی بازیهای تولید داخل، به فعلیت رساندن مشتریان بالقوه دولتی و نیز برگزاری مسابقات بازیهای برتر داخلی جهت هدایت تقاضا از بازیهای خارجی به سمت بازیهای داخلی، میتواند شرایط این صنعت را به وضعیت قابل قبولی برساند. بهجز این اقدامات که متوجه بهبود بازار است، اقداماتی چون استفاده از سرمایهگذاری خطرپذیر در صنعت بازیهای رایانهای، راهاندازی و پیشبرد صحیح مراکز رشد ویژه بازیهای رایانهای و الکترونیکی، ایجاد بازیبازار، ارتقای آموزش بازیسازی در دانشگاهها و مراکز آموزشی، میتوانند منجر به ساماندهی و تقویت صنعت بازیهای رایانهای و الکترونیکی در کشور شوند، به شرط آنکه اقدامات چند جانبه و هدفمند فوق، با استفاده از ظرفیتهای سازمانهای مختلف دولتی و البته با هماهنگی و راهبری نظاممند صورت گیرد.
از آنجا که طبق هدفهای کلان ذکر شده، ما بهدنبال یک صنعت توانمند و سازنده هستیم، پس در مسیر ساماندهی صنعت بازیهای رایانهای و الکترونیکی در کشور، باید تمهیدات ویژهای جهت انتقال مفاهیم سازنده بهوسیله این محصول، اتخاذ گردد. استخراج آن دسته از مفاهیم و داستانهای فرهنگ اسلامی و ایرانی که قابلیت تبدیل به محتوای بازیهای رایانهای و الکترونیکی را دارند و نیز پیوند دادن اندیشمندان، ایدهپردازان و هنرمندان فرهنگی با این صنعت، از جمله اقدامات ضروری در این مسیر است.
4-3- ساماندهی استفاده از بازیهای رایانهای و الکترونیکی در کشور
علیرغم شیوع و گسترش استفاده از بازیهای رایانهای و الکترونیکی در بیست سال گذشته، متأسفانه این حوزه تقریباً حالت رها شده دارد و ساماندهی استفاده از بازیهای رایانهای و الکترونیکی در کشور تشنه تدبیرپردازی صحیح و اجرای تدابیر است. حجم وسیع بازیهای رایانهای و الکترونیکی خشن و ناسالم، عدم اطلاعرسانی و ترویج بازیهای رایانهای و الکترونیکی، کمبود نگاه آموزشی و فرهنگی به این رسانه، آشفتگی در وضعیت بازیسراها (گیمنتها) و بسیاری موارد دیگر، نخبگان جامعه را فرامیخواند تا به این حوزه اثرگذار بر شخصیت کودکان و نوجوانان کشور، بیش از پیش توجه کنند و به جبران کمکاریهای سالهای گذشته برخیزند.
مؤثرترین اقدامات در این زمینه، آگاهسازی و فرهنگسازی است. هم برای مخاطبان بازی، هم برای والدین و خانوادهها و هم برای مربیان و مسئولان تربیتی جامعه باید آگاهسازی و فرهنگسازی صورت گیرد. باید به بازیهای رایانهای و الکترونیکی به چشم یک ابزار فرهنگی نگاه کنیم، کارکردها و آثار مختلف آن را بشناسیم، آگاهانه از آن استفاده کنیم و الگوی صحیح استفاده از بازی در محیط خانواده و خارج از محیط خانواده را ترویج کنیم. در این مسیر میتوان از توان اندیشمندان و هنرمندان کشور و نیز از قابلیتهای رسانههای مختلف کشور استفاده نمود.
تدوین الگوی صحیح اداره بازیسراها و تبیین وظایف دستگاههای مختلف دولتی در زمینه پیادهسازی این الگو، اقدام مؤثر دیگر در جهت این ساماندهی است. در مورد مراکز فروش، استانداردسازی و شفافسازی مسیر توزیع و فروش این محصولات، مقدمه پیادهسازی و مراقبت از این استاندارد و در نتیجه بهبود وضعیت آشفته فروش این محصولات خواهد بود.
نکته دیگر اینکه با توجه به قابلیتهای فراوان آموزشی بازیهای رایانهای و الکترونیکی، استفاده از این ابزارها در فرآیندهای آموزشی رسمی جامعه همچون مدارس، میتواند نگاه صحیح به استفاده از بازیها را ترویج کند.
5- نتیجهگیری
الزامات اجرایی کشور در زمینه توسعه و تعالی در حوزه بازیهای رایانهای را میتوان در قالب عناوین ذیل خلاصه نمود:
- نخبگان و مسئولان جامعه باید این مسئله را جدی بگیرند و وظایف خود در این حوزه را انجام دهند.
- متناسب با سیاستهای کلی کشور، بخش خصوصی محور اجرای اقدامات گردد.
- متناسب با ابعاد مختلف ساماندهی بازیهای رایانهای و الکترونیکی در کشور، دستگاههای مختلف دولتی باید در حوزه وظایف خود در این فرایندِ ساماندهی وارد شوند.
- اقدامات مختلف دولتی در ابعاد سیاستگذاری، پژوهشی، تربیت نیروی انسانی، ساماندهی صنعت بازیسازی، ساماندهی استفاده و غیره باید در یک "نظام همکاری ملی" و با تقسیم کار و هماهنگی و راهبری یک نهاد فرابخشی صورت گیرد.
- تقویت ارتباطات بینالمللی خصوصاً با کشورهای اسلامی میتواند موجب برکات بسیار در این حوزه باشد.
- نظر به تغییرات سریع این پدیده و همچنین نظر به تاثیرگذاری آن بر نوجوانان و جوانان، ارزیابی و اصلاح مستمر اقدامات و پویایی تدابیر یکی از الزامات اجرایی است.
برنامه های هفته سلامت سال 1389 با شعار "شهرنشینی و سلامت" برگزار می شود.
جامعه سالم= مدارس مروج سلامت + جامعه ایمن +رانندگی ایمن + جامعه سالم + تغذیه سالم و امنیت غذایی + شهر سالم + هوای عاری از دخانیات +افراد سالم
مشکلات بهداشتی مدارس
- بی توجهی به تغذیه سالم
- نبود تحرک به واسطه آپارتمان نشینی
- گسست بین نسل ها
- ناکارآمدی اهرم های کنترل
- وجود بیماری های رو به گسترش در دنیای ماشینی همچون چاقی، دیابت، قلبی و فشارخون
- کمبود و آلودگی سرویس های بهداشتی در برخی مدارس
- کمبود آبخوری های مجزا از سرویسهای بهداشتی
-مشکلات دهان و دندان
-کمبود مربی بهداشت
اقدامات
1- آموزش صحیح چگونگی تأمین بهداشت فردی
2- تغذیه سالم(- بر اساس آخرین تحقیقات انجام شده در سال تحصیلی 87- 86 پیرامون وضعیت سلامت دانش آموزان، 5/13 درصد از دانش آموزان افزایش وزن دارند و 12 درصد نیز از کاهش وزن و لاغری رنج می برند.)
3- افزایش سرانه بهداشتی دانش آموزان (در حال حاضر فقط ??? تومان است)
4- بکار گیری مربیان بهداشت(در حال حاضر 80 درصد مدارس کشور مربی بهداشت ندارند و بر اساس آمارها، وزارت آموزش و پرورش با کمبود 16 هزار مربی بهداشت مواجه است)
5-جامعه ایمن
اقدامات مثبت دولت
- فرهنگ سازی بهداشت فردی واجتماعی از طریق متون درسی
- توزیع شیر در مدارس(در سال 70 نوبت که معادل 14 لیتر است)
- توسعه فضای سبز مدارس
- معاینه دهان ودندان (
چند نکته مهم
- هر سال در کشور یکهزار و 740 میلیارد تومان خرج مصرف سیگار میشود و ما باید برای مقابله با آن سه هزار و 400 میلیارد تومان هزینه کنیم. این در حالیست که هیچ برنامه مشخصی برای کاهش مصرف دخانیات در کشور نداریم و برخی کارخانجات تولیدکننده خارجی نیز اخیرا قصد دارند در کشور خط تولید راهاندازی کنند.
- وزیر بهداشت از رتبه 99 ایران به لحاظ شاخصهای بهداشتی در بین 180 کشور دنیا خبر داد و گفت: متاسفانه وضعیت ظاهری بیمارستانهای دولتی آبرومندانه نیست
- امید زندگی در کشور به 72 سال رسیده است،
- بودجه حوزه بهداشت و درمان چهار هزار و 100 میلیارد تومان است که یکهزار و 100 میلیارد تومان آن آموزشی و باقی به بخش درمان اختصاص یافته است. این رقم معادل 4/5 درصد از تولید ناخالص ملی است که رقم پایینی در مقایسه با سایر کشورها است.
-دبیرکل جمعیت مبارزه با استعمال دخانیات ایران گفت : سالانه 70هزار نفر بر اثر بیماریهای ناشی از استعمال دخانیات جان می دهند
معرفی شهرستان لنجان
شهرستان لِنجان(زرین شهر) یکی از شهرستانهای استان اصفهان ایران میباشد که در غرب این استان واقع شدهاست. زرینشهر مرکز این شهرستان استبنابر سرشماری مرکز آمار ایران، جمعیت شهرستان لنجان(زرین شهر) در سال 1385 برابر با 226756نفر بودهاست
شهرستان لنجان(زرین شهر) شامل هشت شهر، دو بخش و چهل وچهار روستا میباشد.
شهرها: زرین شهر، سده لنجان، چمگردان، ورنامخواست، فولادشهر و زاینده رود.
شهرها: باغ بهادران و چرمهین
فرهنگی،علمی ،هنری وورزشی
این شهرستان دارای 10دانشگاه است:
بیش از 250 واحد آموزشی، دهها ورزشگاه ومجتمع ورزشی، مراکز فنی حرفه ای ،مراکز هنری ،بیش از ده کتابخانه عمومی، چندین فرهنگسرا ودارالقرآن زمینه پرورش جوانان ونوجوانان رافراهم وبه توسعه همه جانبه شهرستان کمک کرده است
از علما ومفاخر شهرستان می توان به حضرت آیت العظمی مدیسه ای اصفهانی، ایت الله شیخ مرتضی ریزی وآیت الله حاج آقا رحیم ارباب اشاره کرد
صنایع واقتصاد
کارخانه ذوب آهن از بزرگترین صنایع این شهرستان است. کارخانه صنایع دفاع، مجتمع فولاد مبارکه، کارخانه نوید منگنز، کارخانه سیمان سپاهان و زرین خودرو از جمله صنایع این منطقهاند.
دردهه های اخیر با توجه به احداث صنایع عظیم دراین شهرستان وکشاورزودامداربودن مردم بومی منطقه بسیاری از نیروهای فنی از سایر نقاط کشور خصوصاً خوزستان و چهارمحال بختیاری با توجه به اشتغال فنی قبلی در صنایع فولاد و نورد خوزستان ،نفت، گاز و پتروشیمی ونیروگاهی دراین شهرستان ساکن شدهاند.
تاریخ
بیشترمکتوبات تاریخی لنجان به زمان صفویه واشغال توسط افغانهامنتهی میشودهرچندنهایتا" باشکست افغانهاتوسط علیمردان خان بختیاری افغانهاازاصفهان ولنجان رانده شدندامالنجان تامدتهارونق قبلی رابازنیافت تازمان مشروطه که یکی ازپایگاههای مجاهدین برای فتح تهران واصفهان شدوباوزارت صمصام السطنه بختیاری وحکومت براصفهان رفته رفته دوباره لنجان روبه عمران وسکونت گذاشت.
کشاورزی ودامپروری
با توجه به وجود شالیزارهای بسیار این شهرستان یکی از بهترین محصولات برنج ایران را تولید میکند. همچنین در بخش باغبهادران از محصولاتی نظیر گردو، بادام و غیره نیز میتوان نام برد.علاوه براین حمایت ازفارغ التحصیلان بخش کشاورزی وتقویت محصولات گلخانه ای رونق یافته است شهرستان در زمینه دامپروری فعالیت هایی هم داشته است صدور مجوز جهت کاوداری ،مرغداری ،پرورش ماهی ، پرورش زنبور عسل وپرورش شتر مرغ اقدامات خوبی صورت گرفته است
گردشگری
مطالعه وشناسایی مناطق گردشگری وجذب سرمایه گزاران بخش خصوصی به دلیل عبور رودخانه زاینده رود از شهرستان ووجود مناظر طبیعی وگردشگری اقدام دیگر مسئولین شهرستان است ازجمله مناطق گردشگری شهرستان می توان به موارد زیر اشاره کرد.